
ویلم فلور
پیش از کشف نفت
جزیره عبادان، که در شکل لغوی عربیاش معمولاً به این نام شناخته میشده است، در منطقه عموماَ جزیرة الخضر یا جزیره خضر نامیده میشد.[1] مرقات عبادان یا آبسنگ عبادان برای ملاحان شط العرب (اروند رود) نامی آشنا بود.[2] این جزیره نوار باریکی از خاک پست بین رودخانههای بهمنشیر، کارون و اروندرود بود. در ۱۹۰۰ حدود ۶۴ کیلومتر طول داشت با پهنایی حداکثر ۲۰ کیلومتر در منتهای جنوبی و حداکثر ۳ کیلومتر در مرکز. در منطقه بوائردا یا بوارده یا بواردای امروز جزیره باریکترین پهنای خود را داشت و کانالی قدیمی به عمق ۳ تا ۴ پا و پهنای ۳ پا قرار داشت و از یک سوی تا سوی دیگر ساحل کشیده می شد و در بالاترین حد جزر و مد کانال پر میشد. در آن دوران مرکز جزیره عمدتاً بیابانی بود، اما سواحلی که در مجاور رودخانهها بودتا جایی که نهرها در خشکی امتداد مییافت، از شماری نخلستان پوشیده شده بود. همچنین در منتهی الیه جنوبی و در مجاورت معمره بخش زیادی از خشکی برای استفاده آماده میشد.
نقشهای از شراکتنامه مرز بین محمره و ترکیه، ۱۹۱۲. جزیره آبادان با الهیزه – همان الخضر – نشان داده شده است.
منبع: کتابخانه بریتانیا، دفتر هند. آنلاین.
نقشهای با جزئیات بیشتر که توسط ستوان ویلسن از راه هوایی در ۱۹۰۹ نقشهبرداری شده است. منتی الیه شمالی جزیره آبادان در گوشه سمت راست در پایین است و شامل روستای حاج فیصل، کوت شیخ، پوزه، محیرزی و تویجات، قرنطینه محمره (خرمشهر) و مسجد شیخ جمعه است.
سرتاسر جزیره مسطح و به نسبت سطح بالاترین مد چنان کم ارتفاع بود (بلندترین نقطه آن سه متر از سطح دریا بالاتر بود) که تقریبا هر سال در طغیانهای سالانه تا یک پا یا مشابه آن زیر سیل میرفت و در طول مدت هر دهه یکی دوبار تمام جزیره پوشیده از آب میشد. پایین تنگه آب کمابیش شور بود، اما بالای این منطقه میشد غله کشت کرد. گرچه به دلیل کمبود بذر و عدم آبیاری مگر در صورت بالا آمدن موج غلات فقط در منطقه نخلستانها رشد میکردند.[3]
حوالی ۱۹۰۰، جزیره عبادان جمعیتی حدود ۲۴۰۰۰ نفر عرب ایرانی داشت که اغلب در ۵۵ قصبه دائمی زندگی میکردند (فهرست این دهکدهها در جدول زیر مشاهده کنید). با این حال در حاشیه جنوبی جزیره که به نظر میرسید ساحل جزیره تقریبا سخت و محکم و خیلی متمایز از قسمتهای دیگر بود، هیچگونه قصبه دائمی وجود نداشت، و تنها کلبههایی دائمی بود که به استفاده چوپانان میرسید. جزیره که از نظر اداری قسمتی از بخشداری محمره (خرمشهر کنونی) بود به دو بخش تابع تقسیم میشد: منیوحی و قبة النصر (اروندکنار کنونی) و در هر دو قصبه شیخ محمره کارگزاری داشت. بخش شمالی منیوحی (آبادان امروز) سابق بر این تحت اداره شیخ دریس کعب بود و بعدتر به فرمان شیخ اهل العریض محیسین درآمد.[4]
خزعل بن جابر ابن مرداو الکعبی (۱۹۳۶-۱۸۶۳)، همان شیخ خزعل امیر شیخ نشین محمره، ۱۹۲۵-۱۸۹۷.
منبع: ویکیمدیا
دسته موزیک و قصر شیخ خزعل در محمره (خرمشهر)، ۱۹۰۹
منبع: نامشخص.
نقاشی از محمره (خرمشهر)، حدود ۱۸۸۵.
منبع: نامشخص.
تصویری از محمره (خرمشهر)، حدود ۱۹۱۷.
منبع: کتابخانه بریتانیا، دفتر هند.
ساکنان جزیره نخلستان پرورش میدادند، که همه به شیخ خزعل متعلق و این تنها محصول کشاورزی جزیره بود. بخشی از نخلستانهای جزیره متعلق به سیدها بود که در ۱۹۰۹ رئیسشان سید محمد، نقش تأثیرگذاری در منطقه داشت و به داشتن نیروهای ماوراء الطبیعی نیز مشهور بود. سیدها خاکشان را به لطف شیخ حفظ میکردند که به هیچوجه اجازه فروش زمین به ایشان نمیداد. از بخش دیگر محمره تا مقبره خضر نبی در دوسوی ساحل رودخانه بهمنشیر و البته تنها تا عمق ۱۰۰-۱۵۰ متری خشکی سرتاسر پوشیده از نخلستان بود. کرانه دیگر شطالعرب کمتر از این سو حاصلخیز بود.
منطقهای گسترده در شمال شرقی که به محرزی مشهور بود از شمال به شیخات الحیاک و از شرق به حوض العمر محدود میشد. مقبره خضر نبی در مرکز این منطقه، در سه کیلومتری شط العرب و ۱/۶ کیلومتری بهمنشیر بود و به شمال نزدیکتر بود تا به جنوب؛ بیشتر شیعیان از بخشها و قصبات همسایه به زیارت این مقبره میآمدند.[5]
قصبههای ساحل شمالی جزیره عبادان از محل انشعاب کارون و بهمنشیر تا محل تلاقی کارون و اروندرود
منبع: لوریمر 15-1908، جلد 2، 8-1.
موقعیت | ملاحظات | سکنه | نام |
در دوشاخه بین رودخانههای کارون و بهمنشیر | ۴۰ خانه و کلبه گلی | کعب | بوزة محرزی یا شخات البوزه یا پوزه شیخ عبدالله |
در مجاورت قبلی | ۳۰ کلبه | موتور (محیسین) | شخات
عبرته |
ایضاً | ۱۰ کلبه | بیت کنعان (محیسین) | شخات الساده |
ایضاً | ۲۰ خانه گلی | موتور (محیسین) | شخات حاجی عرّاک |
ایضاً | ۲۰ کلبه | ایضاً | شخات حاجی دغیفج |
ایضاً | ۱۰ کلبه | ایضاً | حوض رضیو |
ایضاً | ۴۰ خانه گلی. سمت مخالف شهر محمره | بیت غانم (محیسین) و سیدها | شخات الحیاک یا حیاکه |
ایضاً | ۱۵ کلبه. سمت مخالف شهر محمره | دوالم (محیسین) | فارسیه |
ایضاً | ۱۵۰خانه گلی؛ سمت مخالف محمره. حدودا ۱۵ مغازه در شهر است، بلم و تجهیزات قایقرانی می سازند و فراوردههای شان کوزه آب وپارچ و عبس است. کوت الشیخ پیشتر کوت فارس نام داشته و در دوران اقتدارشان به شیوخ کعب متعلق بوده است. | ساکنان بحرینی، ایرانی و تعدادی عرب مخلوط | کوت الشیخ |
۰/۵ مایل پایینتر از کوت الشیخ | ۱۰ کلبه | فرزندان پناهندگان بحرینی | ام الجریدیه (۱) |
مجاور قبلی | ۱۰ خانه و کلبه گلی | نصار (کعب) | ام الجریدیه (۲) |
۰/۵ مایل پایینتر از قبلی | ۳۰ خانه و کلبه گلی | بلوچی و عرب مخلوط | ام الجریدیه (۳) |
۰/۵ مایل به سمت داخل خاک، جنوب ام الجریدیه | ۱۰۰ خانه گلی. محل اقامت حاجی فیصل، شیخ اهل الاریض | اهل الاریض (محیسین) | رویس |
۰/۷۵ مایل پایینتر از رویس | این قصبه نبوده بلکه گوشهای بین رودخانه کارون (ساحل چپ) و اروند رود (ساحل چپ) بود که ایستگاه قرنطینه ایران و خانه پزشکان در آن واقع بود. | بوزة الصنقر | |
همجوار بوزه محرزی | ۱۲ کلبه | موتور (محیسین) | شخات بیت سلیم |
مجاور قبلی | ۱۳ کلبه | ایضاً | شخات الخضیر |
ایضاً | ۱۰ کلبه | ایضاً | حوض العمر |
ایضاً | ۳۰ خانه و کلبه گلی | دریس (کعب) | شخات بیت حنون |
– | ۱۵ کلبه | ایضاً | محیوب |
مجاور قبلی | ۴۰ خانه و کلبه گلی | ایضاً | بیت حاج عبدالله |
– | ۱۰ کلبه گلی | بیت کنعان (محیسین) | شنّه |
مجاور قبلی | ۶ کلبه | ایضاً | شنینه |
– | ۶ کلبه | موتور (محیسین) | فیاضی |
– | ۲۰ کلبه گلی | بیت کنعان (محیسین) | بیت بن عتیوی |
– | ۳۰ کلبه گلی | دریس (کعب) | فائیه |
– | ۳۵ کلبه گلی | بغلانیه (محیسین) و دریس (کعب) | صوینح الساده |
– | ۳۲ کلبه گلی | ایضاً | صوینح |
۱ مایل پایینتر از سوینیخ | ۵۰ کلبه گلی | ایضاً | آل بو حمید |
۳ مایل پایینتر از البوحمید | ۲۰ کلبه گلی | دریس (کعب) | شعیبیه |
۱ مایل پایینتر از شعیبیه | ۲۱ کلبه گلی | نصار (کعب) | عبدالله بن دعبوله |
۲ مایل پایینتر از عبدالله بن دعبوله | ۶ کلبه گلی | ثوامیر (کعب) | قبانه |
۳ مایل پایینتر از قبانه | ۴۰ کلبه گلی | دریس (کعب) | شخات حاجی اسحاق |
۱ مایل پایینتر از شخات حاجی اسحاق | ۳۰ کلبه گلی | فقط دریس (کعب) | نهر الخضر |
– | – | بخخ (محیسین) | بخاج الطرا |
حدود ۷ مایل پایینتر از بخخ التوره | ۵۰ خانه گلی | ایضاً | بخاج |
حدود ۴ مایل پایینتر از بخخ و به فاصله ۱۵ مایلی دهانه بهمنشیر | ۳۰ خانه | موتور (محیسین) | کویبده |
قصبههای ساحل غربی عبادان از محل تلاقی رود کارون و شط العرب به سمت دریا.
منبع: لوریمر ۱۵-۱۹۰۸، جلد ۲، ۱-۸.
موقعیت بر اساس فاصله، مایل و پایین بودن نسبت به قصبه قبلی | ملاحظات | سکنه | نام |
۱ مایل پایینتر از دهانه رود کارون | ۲۵ کلبه گلی | اهل العرشیه و قبایلی از بخش ترکی رودخانه (محیسین) | عراضیه |
۰/۵ | ۱۰ کلبه گلی | بغلانیه (محیسین) | آل بوناجی |
۰/۲۵ | ۸ کلبه گلی | دریس (کعب) | طویقات |
۰/۲۵ | ۲۰ کلبه گلی | آل بو فرحان (محیسین) | بیت زائر حمید |
۰/۲۵ | ۲۰ کلبه گلی | دریس (کعب) | بیت زائر محمود |
۱ | ۲۰ کلبه گلی. جزیره حاج سلبوق درست زیر این قصبه شروع میشود | ایضاً | هارثه |
۱/۵ | ۳۵ کلبه گلی | ایضاً | شخات محیوب |
۱/۵ | ۳۰ کلبه گلی | ایضاً | جرف |
۰/۵ | ۳۰ کلبه گلی | ایضاً | جرف بیت حاجی جراح |
۰/۵ | ۸ کلبه گلی | بیت کنعان (محیسین) | آل بوبرقع |
۲ | ۵۰ خانه گلی. جزیره حاج سلبوغ با این قصبه تمام میشود. | ثوامیر (کعب) | بریم |
۲ | ۱۲ خانه گلی و کپر | بغلانیه (محیسین) | عروسیه |
۰/۵ | ۲۰ کلبه گلی | آل بو معارف (محیسین) | بوائیرده |
۳ | ۳۰ کلبه گلی | موتور (محیسین) | شتیط |
۱۰ | ۴۵ کلبه گلی | آل بو معرف (محیسین) | شخات زائر حسین |
– | ۵۰ کلبه گلی | ثوامیر (کعب) | نصیریه |
– | نواری نخلستان، ۱۵ مایل در امتداد اروندرود و شامل ۳۰۰ کلبه گلی پراکنده و در گروههای کوچک. محصول این مزرعه خرما سالانه بیش از ۵۰۰۰۰ سبد است. | بخاج و آل بو معارف (محیسین) و نصار و ثوامیر (کعب) | منوحی
(منجوحی) |
– | مزرعههای خرما به ۲۰ مایلی اروندرود و به عمق ۲ تا ۳ مایل میرسد. این منطقه شامل ۶۰۰ کلبه گلی پراکنده در گروه های کوچک بوده که سالانه ۱۰۰۰۰۰ سبد خرما محصول میدهند. تا ۲۰ سال پیش این بخش به علت کشمکش با محمره سکنه کم داشت. | نصار کعب، بحرینی، ایرانی و سیا؛ همچنین عیدان که اخیراً از قلمرو ترکیه مهاجرت کرده است. | قصبه |
مجاور قبلی | نواری نخلستان، به پهنای ۶ مایل در کرانه اروندرود و شامل ۱۵۰ کلبه پراکنده. | عمدتاً نصار کعب | معامره |
نفت پیش از بریتانیا، جایی در زمینهای بختیاری در شمال خوزستان.
منبع: گالری برونئی، مدرسه مطالعات شرق و آفریقا.
کار در یک چاه نفت، احتمالاً در مسجد سلیمان در شمال آّبادان.
منبع: نامشخص.
حمل محصولات نفتی با خر، آبادان، ۱۹۱۰.
منبع: آرشیو BP
عصر نفت
پس از کشف نفت در ۲۶ مه ۱۹۰۸ در میدان نفتون (مسجد سلیمان) شرکت نفت پرس و انگلیس میبایست بهترین راه را برای صادرات آن برمیگزید. تصمیم گرفتند که جزیره عبادان را به پایانهای نفتی درآورند زیرا سایت بسیار مناسبی برای یک پالایشگاه بود. به بندر محمره (خرمشهر) نزدیک بود و ارتباطات با فیلدز (مسجد سلیمان) از مسیر رود کارون سهل مینمود. شط العرب میتوانست پذیرای کشتیهایی با ظرفیت ۲۰,۰۰۰ تن باشد و به سهولت ورود به بارانداز را ممکن میساخت. جزیره به کفایت فضای خالی و بایر داشت »و خاک آن بدون آن که نیازی به عملیات زیرسازی باشد، استحکام کافی را برای تحمل ساختمانهای بزرگ داشت. علاوه برآن، سایت شهری که در آینده ساخته میشد حتی در بالاترین حد جزر و مد ( آن چه در ۱۹۳۸ رخ داد و سرتاسر جزیره را آب پوشاند) از خطر سیل و طغیان در امان بود.«[6]
این بدان معنا بود که شرکت نفت پرس و انگلیس میبایست از شیخ خزعل، که اسماً »مالک« بود، زمین را میخرید یا اجاره میکرد.[7] نماینده محلی شرکت APOC، به نام رینولدز، در ۲۳ آوریل ۱۹۰۹ برای اجاره زمین در جزیره عبادان و ایجاد پالایشگاه و خط لوله از ساحه نفتی مسجدسلیمان به پالایشگاه به شیخ خزعل مراجعه کرد. پیشتر در ماه مه ۱۹۰۹ نقشهبرداران هندی زیرنظر ستوان ای، تی، ویلسن عملیات نقشهبرداری نواحی شمالی جزیره عبادان را به پایان رسانده بودند و پیش از آنکه بر سر اجاره زمین توافقی صورت بگیرد، شروع به انجام نقشهبرداری در نواحی جنوبی کرده بودند.[8] خود ویلسن این عملیات را نقشهبرداری مقدماتی یک مایل مربع از بیابانی که شرکت برای پالایشگاه لازم داشت، نامید. تصمیم بر توافق اجاره زمین بین شرکت APOC و شیخ خزعل بر اساس همین نقشه ویلسن از جزیره عبادان صورت گرفت.[9] در مارس ۱۹۱۰ کنسول بریتانیا در محمره محوطه پالایشگاه را مرزبندی کرد و نقشه آن را در اختیار شیخ خزعل قرار داد.[10]
جورج برند رینولدز (چپ)، از شرکت نفت ایران و انگلیس، جایی در حوزه نفتی شمال آبادان احتمالاً ۱۹۰۹.
منبع: آرشیو BP
نقشه آبادان ۱۹۲۶.
منبع: آرشیو BP
اما واقعاً مالک واقعی جزیره که بود؟ در گذشته امپراتوری عثمانی ادعای مالکیت جزیره را کرده بود و حتی در آن قلعه نظامی و پادگان داشت. در ۱۵۴۷ در نقطه تقاطع مورژیک، چدر، کوئدر، خضر، یا جزیره آبادان، عثمانیها در مصب رودخانه قلعه نظامی کوچکی ساخته بودند که شماری از سربازان عثمانی مسلح به تفنگهای شمخال در آن استقرار داشتند. پیش از آن جزیره خالی از سکنه بود اما از سال ۱۵۴۹ حکومت جدید بصره توسط عثمانیها شروع به ساخت مسجد و همچنین اسکان جزیره از دهقانانی کرده بود که برنج، گندم و پیاز میکاشتند و دوباره در سال برداشت میکردند. از آن جا که فشار مالیاتی سنگینی بر دوش دهقانان نبود به طرز چشمگیری به شمارشان افزوده شد. در سال ۱۵۵۰ دی. فرانسیسکو د المیدا پادگان عثمانی را از قلعه جزیره خضر بیرون کرد،[11] اما این پادگان به زودی به منطقه بازگشت. در سالهای ۱۶۵۰، در ساحل عثمانی و بیشتر در جزیرههای خضر (گدر) و غبان (گبون) شهرهایی کوچک، قصبات و قلاعی وجود داشت. در دوره صفویه و در دوران خصومت بین نیروهای دو طرف ساحل، بخش ایرانی شط بایر میماند.[12]
گرچه قبیله مسلط در منطقه قبیله بنی کعب بود، که حدوداً در سال ۱۷۳۰ از سلطه عثمانی جدا شده و حکومت ایرانی را پذیرفته بود.[13] بنابراین ترکیه عثمانی در عهدنامه ارزروم در ۱۸۴۸ موقتاً سلطه ایرانیها بر جزیره را به رسمیت شناخته بود، گو این که تا ۱۸۹۳ محمره همچنان بخشی از قلمرو عثمانی تلقی میشد.[14] جزیرههایی در نزدیکی عبادان نیز، مانند حاجی سلبوغ، بویرده، ظاهر حسین و غیره به عنوان بخشی از قلمرو ایرانی به رسمیت شناخته شدند. شیخ خزعل، رئیس قبیله محیسین (یکی از تیرههای این قبیله، قبیله بنی کعب بود)، که شیوخ بنی کعب را به عنوان قدرت حاکم بر جنوب خوزستان جایگزین ساخته بود، میخواست تسلطش را بر جزیره عبادان تثبیت کند. او قصد داشت جزیره را مترقی سازد. اگرچه بخش بزرگتر جزیره لم یزرع بود، میشد آن را با لوله کشی آبیاری کرد که این خود برای شیخ امید ایجاد ملکی گرانبها را به بار آورد. بنابراین، شیخ خزعل میخواست »بخشی از جزیره عبادان را برای مدتی نه بیش از شصت سال در اختیار خارجیها یا دیگرانی که سرمایه داشتند قرار دهد، تا با استفاده از لولهکشی موجب توسعه کشاورزی شوند. در سال ۱۹۰۱، پس از لابیگری بسیار حاجی رئیس، مشاور اصلی شیخ خزعل و با حمایت دولت بریتانیا، مظفرالدین شاه فرمانی بر تأیید حقوق قبایل ساکن در جزیره صادر کرد. گرچه طبق این فرمان قبایل مجاز به فروش زمین به خارجیها نبودند، در حالی که شاه عهد کرد که هیچ قسمتی از خاک جزیره را بدون در نظر گرفتن غرامت به صاحبان جزیره نفروشد. نام شیخ خزعل در این فرمان ذکر نشده بود، شیخ خزعل تنها رونوشتی از فرمان را نگاه داشت، در حالی که نسخه اصل فرمان در جایی امن در خارج از کشور حفظ میشد.«[15] فرمان توسط جانشین کنسول بریتانیا در محمره در مقر هیئت نمایندگی ثبت و به شیخ خزعل تحویل داده شد.
گزارشی بریتانیایی از آبادان اعلان کرد، »پیدایش نفت ارزان میتواند طرح آبیاری شیخ خزعل را ممکن بسازد.« »در جهت غرب از غُفَر به محمره سرتاسر جزیره قابل کشت بود؛ خاک این منطقه به نسبت از نمک و هرگونه آبرفتی تهی است.«[16] سرگرد پرسی کاکس، عامل سیاسی در خلیج فارس اعلام کرد که شرکت نفت پرس و انگلیس باید با شیخ خزعل »به اتکای ظرافت نمایندگانشان و همکاری دیپلماتیک ما در زمان مورد نظر« صریحا به توافق برسد »تا شرایط تعیین نرخ را تا نزدیکترین میزان به نرخ منصفانه و ممکن بازار تامین کند«. همچنین خاطرنشان کرد که شیخ تنها وقتی رضایت تام خواهد داد که موقعیتش با دراختیار داشتن منافع واگذارشده بریتانیا به طور مشخص در قلمرواش تقویت شده باشد. اما در پایان گزارش بدین شکل نتیجه گرفت، که نخست باید مطمئن بود که آیا شیخ »به کل حق فروش زمین در آبادان را دارد. شاید در عمل معلوم شود که شیخ تنها حق اجاره زمین را دارد.«[17] کاپیتان لوریمر در واکنش به این گزارش اظهار کرد که این فکر که بخش علیای جزیره (که شرکت می خواست به دست آورد – به نقشه نگاه کنید) را میشده به قیمتی بسیار پایین به دست آورد، صرفا چون زمین بایر بود، اشتباه بوده است. وی همچنین نوشت که اخیراً زمین در ساحل عبادان به نرخ جریبی دو لیره فروش رفته است، اما شیخ گویا همچنان قصد دارد که زمین و حفظ حق نیمی از برداشت محصول را برای خود نگاه دارد. قیمت زمین برای مصارف غیرکشاورزی بااین وصف بالاتر باید باشد. لوریمر پیشنهاد داد که باید طی شرایط بهتری با پرداخت مبلغ هنگفت یکبارهای به جای اجارهبهای متناوب به توافقی بر سراجاره سالیانه برسند، و این شرط را یادآوری کنند که زمین در پایان دوره اجاره – یعنی پس از دوره امتیاز بهرهبرداری نفت (به مدت ۵۲ سال) – به شیخ مسترد خواهد شد.[18]
همانطور که توقع میرفت شرکت نفت پرس و انگلیس از دولت بریتانیا درخواست کمک کرد. در نتیجه سرگرد کاکس این مورد را با شیخ به بحث گذاشت و شیخ با اجاره سالیانه زمین با پیش پرداخت ۶۵۰ پوند در سال و با شرط تملک تمام ساختمانها و ماشینآلات و غیره پس از لغو پایان دوره امتیاز بهرهبرداری با شرکت به توافق رسید. در صورت نیاز به تمدید اجاره زمین، ساختمانها و غیره اجاره بایستی با شرایط مطلوب او یا فرزندانش صورت میگرفت. پس از مذاکراتی بسیار کاکس در پایان ژوئن به محمره بازگشت و این قرارداد را به سرانجام رساند. شیخ ۶۵۰ جریب زمین در عبادان حدفاصل میان بریم و بوارده همراه با ۲۰۰۰ متر در ساحل شط العرب به قیمت ۶۵۰ پوند در سال و با پیش پرداخت ده سال به شرکت اجاره داد. شرکت همچنان حقوق دیگری نیز در این قرارداد کسب کرد: نواری از زمین توام با حق عبور از میان جزیره را نیز به دست آورد؛ حق اجاره زمین بیشتر فارغ از نخلستان در صورتی که بخش فعلی مناسب نمی بود را نیز مییافت؛ و ۱۰۰ جریب دیگر در مجاورت با سایت اجاره شده به همان نرخ کسب میکرد، در صورتی که از دو سال قبل درخواست میشد و آن هم مطابق با نرخ مناسب محلی. برای لوله کشی نیز ۱۰ جریب زمین در اهواز به شرکت واگذار میشد. مدت اجاره در تمام طول حق امتیاز بهرهبرداری بود. در سپتامبر ۱۹۰۹، دیگر شرکت در جزیره عبادان شروع به کار کرده بود. تا پایان دسامبر ۱۹۰۹، ۶۰۰۰ تن مواد و مصالح به جزیره رسید که از آن ۴۰۰۰ تن در منطقه بریم عبادان بارگیری شد. قایقی باری قدیمیای به نام »دوینا« (Dwina) در کرانه شط العرب و نزدیکی بریم در جزر به گل نشست تا برای تخلیه بار مواد موردنیاز پالایشگاه و خط لوله کشتیهای بخار به عنوان اسکله به کار رود. بااین حال گل ساحل خیلی سست بود و وقتی دوینا را برای نشست از گل انباشتند، زنجیر آن شکست و در ۲۰۰ پایی ساحل ۴۸ پا در آب فرو رفت و غرق شد. خوشبختانه مکان آن برای حمل کشتیرانی خطری به حساب نمیآمد و کنسول توانست شیخ خزعل را که مجوز از وی نگرفته شده بود خاطر جمع کند که هیچ خسارتی وارد نشده است.[19]
کاشتن لولههای نفتی، احتمالاً ۱۹۰۹.
منبع: نامشخص.
دولت تهران قرارداد میان شیخ خزعل و شرکت پرس و انگلیس را به رسمیت نشناخت و بیهوده از او خواست که قرارداد را فسخ کند. در سال ۱۹۱۰ شماری از اروپاییها و هندیها برای ساخت پالایشگاه و ساختمانهای مربوط به آن وارد جزیره شدند. حصاری فلزی به طول ۴ مایل و ارتفاع ۱۰ پا پالایشگاه را احاطه کرده بود و خط آهنی به پهنای ۴ پا و ۶ اینچ دورتادور پالایشگاه کشیده میشد. موج شکنی فولادی نیز احداث شد. با ورود دکتر ام. ترنبال که در پایان سال از فیلدز مسجدسلیمان به پالایشگاه منتقل شده بود، جزیره عبادان صاحب اولین درمانگاه مدرن خود نیز شد.[20] در ۲۴ ژوئیه ۱۹۱۰، کنسول بریتانیا از پالایشگاه که ۴ اروپایی، ۶۰-۷۰ هندی و ۴۰۰ ایرانی در آن به کار گرفته شده بودند، بازدید کرد. کورههای آجرپزی احداث شده بود اما مشکلی بر سر ساخت آجر خوب وجود داشت، چراکه دمای سوزان که به سرعت آجرها را خشک می کرد موجب میشد در آجرها ترک ایجاد شود.[21] شرکت همچنین با کارگران ایرانی و عربش مشکل داشت و به کرات اعتصاب شد. گرچه، رفتار »سلطهجو و آمرانه« کارگران برایشان خصومت حاجی رئیس، نخست وزیر دولت فدرال شیخ خزعل، را به بار آورد. عدهای کارگر هندی میخ پرچکوب به ریاست یک افغان که برای شرکت دردسر ساخته بودند در هفته دوم اوت ۱۹۱۰ به بصره رفتند و از فرماندار آنجا درخواست کردند آنها را تحویل ندهد. سردسته افغان زندانی شد. یکی از هندیها نیز بعدتر در بمبئی دستگیر شد.[22]
بااین وجود کار دربریم به خوبی و به سرعت به پیشرفت خود ادامه داد و در ژانویه ۱۹۱۱ تعداد ۱۰۰ کارگر دیگر هندی از راه رسیدند. درآوریل ۱۹۱۱ از ترس کمبود نیروی کار در نخلستانها شیخ خزعل مسئله کارگران محلی عرب را که به استخدام شرکت نفت پرس و انگلیس درآمده بودند و این استخدام تنها با اجازه شیخ ممکن می شد، پیش کشید. شرکت اظهار کرد که دولت تهران به استخدام کارگر محلی نیاز داشته و این که ممکن است به دفعات این موضوع با توافقاتی که با شیخ خزعل صورت گرفته بوده سازگار نباشد.[23]
خط لوله از فیلدز تا عبادان و نیز خط تلفن بین اهواز، محمره و عبادان در ۲۲ ژوئن ۱۹۱۱ تکمیل شد و نفت در تاریخ ۲۶ اکتبر به آبادان رسید. اگر بعد از ماه رمضان (که در ۲۶ اوت ۱۹۱۱ شروع شد) وبا شیوع پیدا نمیکرد و کارگران قادر میبودند کارشان را انجام دهند، پالایشگاه میتوانست کار را تا آخر سال به پایان برساند. آن زمان در بخشی از جزیره که پیشتر زمینی لم یزرع بود دهکدهای بالغ بر ۱۲۰۰ نفر پدید آمده بود. همچنین، ساختمانهای مستحکمی خاص کارمندان اروپایی ساحل رودخانه را اشغال کرده بود. افرادی که در سایت پالایشگاه کار میکردند و همینطور بریتانیاییها که در گزارشهایشان سایت پالایشگاه را نام میبردند، در تداول از این بخش کانونی با شهر آبادان یاد میکردند. همین اسم ایرانیشده بود که در تداول استفاده و پذیرفته شد و در سال ۱۹۳۵ نام رسمی جدید شهر شد. در دسامبر ۱۹۱۱ شرکت نفت پرس و انگلیس ۴۵ اروپایی، ۴۸۵ هندی بریتانیایی، ۳۰ چینی و ۱۶۰۰ ایرانی و ترک (احتمالا عرب اما عوامل عثمانی) را استخدام کرد.[24]
پالایشگاه آبادان، تاریخ نامعلوم.
منبع: delcampe.net
در نوامبر ۱۹۱۱ بین انتظامات لر بختیاری شرکت و کارگران هندی نزاعی درگرفت. در نتیجه در ۱۸ نوامبر همه کارگران هندی (به جز تعدادی از نصابهای سیک) اعتصاب کردند و در محمره به دیدن کنسول بریتانیا رفتند. پس از این که شکایتهایشان را ابراز کردند، کنسول قادر شد آنها را ترغیب کند که برگرداند و کار را دوباره از روز ۱۹ نوامبر از سر بگیرند.[25] در ۷ اوت ۱۹۱۲ بر سر موضوع هفته کاری ده ساعته اعتصابی در آبادان به راه افتاد. شرکت نفت پس از تجربهای که شرکت نفت برمه در برمه کسب کرده بود، این تغییر در ساعت کار را در شرکت پرس و انگلیس تحمیل میکرد. کنسول توانست کارگران را متقاعد کند که بر سر کار برگردند – شرکت نفت دو توافق جزئی در خصوص درمان پزشکی و تأمین سوخت هیزمی حاصل کرد. اعتصاب اول تنها شامل تعدادی از کارگران هندی بود، حال آن که این اعتصاب دوم اعتصابی فراگیرتر بود.[26]
اگرچه دولت ایران مخالف اجاره زمین جزیره عبادان به شرکت نفت پرس و انگلیس بود، در ۲۹ فوریه ۱۹۱۲ مأمور عالیرتبه دولت ایران از کار در آبادان دیدن کرد – که خود تأملی بود بر وضعیت تغییر یافته سیاسی: مأموریت مورگان شوستر امریکایی برای اصلاح و ثبات امور مالی ایران به دنبال اولتیماتوم روسیه در اواخر سال ۱۹۱۱ با شکست مواجه شد و کشور از لحاظ اقتصادی و امور دیگر تحت سلطه بریتانیای کبیر و روسیه شد.[27]
اولین ارسال محموله نفتی در ماه مه ۱۹۱۲ صورت گرفت و پس از آن ادامه یافت. انتظار میرفت که پالایشگاه تا مدت ۳ هفته شروع به عملیات کند. در ۳۱ دسامبر ۱۹۱۲، شرکت نفت پرس و انگلیس ۲۲۴۷ کارگر استخدام کرد (برای مطالعه جزئیات به جدول زیر توجه کنید).
جزئیات مربوط به ساختار ملی اشتغال کارگران استخدامی شرکت نفت ایران و انگلیس.
منبع: APOC
ایرانی | چینی | هندی | اروپایی | محل استخدام |
۴۷ | – | ۱۵ | ۸ | محمره (خرمشهر) |
۵۴۲ | ۳۶ | ۶۴۳ | ۱۷ | آبادان |
۸۸۲ | – | ۳۸ | ۱۹ | فیلدز (مسجدسلیمان) |
در ژانویه ۱۹۱۳، ۲۶ اروپایی از قبل در پالایشگاه مشغول به کار بودند. دفتر مرکزی در شرف تاسیس بود و داشتند برق نصب میکردند.[28] به دلیل کمبود کانتینر که منجر به کاهش فروش نفت میشد، ۲۴ کانتینرساز در نوامبر ۱۹۱۲ به شرکت آمدند. از آن جا که قلعسازان محلی در کار بسیار کندتر بودند تعداد بیشتری کانتینرساز (از هند؟) خواسته شد.[29] در دسامبر ۱۹۱۲ بلژیکیها پستخانهای در جزیره آبادان باز کردند، که البته در محدوده توافق شرکت قرار گرفت. از بلژیکیها خواستند که پستخانه را برچینند، که این خود در پایان آن سال انجام شد. در ۱۹۱۳ پالایشگاه به رسیدن به سقف صادرات ۱۶۳,۰۰۰ تن در سال به تولید خود ادامه داد.[30]
همچنین کارگران بیشتری به استخدام شرکت درآمدند. در فوریه ۱۹۱۴ ۱۵۰۰ لر بختیاری در جزیره آبادان بودند که طی حادثهای یکی از ایشان زیر لکوموتیو رفت و لرها شورش کردند. تا وقتی راننده هندی نپذیرفت که خونبها را بپردازد، شورشگران از دفن جسد خودداری کردند. و وقتی راننده هندی را پیدا نکردند سر به تخریب و ویرانی کارگاهها و ماشینآلات گذاشتند. کنسول بریتانیا در محمره از خطر آگاهی یافت و کنسول نیمه شب با اسکورت ۱۸ام سوارهنظام – که احتمالا گارد کنسولگری در آن زمان توسط سواره نظام سبک ۲۷ ام تشکیل شده بود – به جزیره رفت. با این حال دولت محلی شیخ خزعل با ۴۰ نفر گارد مداخله کرده بود. فردای آن روز کنسول بریتانیا در معیت محافظان عرب سه رهبر اصلی شورش را بازداشت و به دست شیخ خزعل سپرد. اسکورت نظامی او در محوطه ساختمان شرکت باقی ماند اما آرامش بازگشته بود و دیگر نیازی به مداخله آنها نبود. لرهای بختیاری بر سر کار بازگشتند و انتظار میرفت که سردستهها به خانه فرستاده شوند. مرد بختیاری تنها فرد استخدامشده شرکت نبود که آن ماه درگذشت. مستر سی. ریچی، مدیرعامل شرکت نفت پرس و انگلیس نیز در ۲۸ فوریه ۱۹۱۴ از بیماری آبله در بصره درگذشت.[31]
جنگ جهانی اول که شروع شد، شرکت پالایشگاهی در حال کار و خط لولهای با تمام زیرساخت مورد نیاز (از جمله کارکنان، ساختمان و تسهیلات) در اختیار داشت و قادر بود در خدمت جنگ و بازار جهانی باشد و نقش مهم و فزایندهای ایفا کند.
رضاشاه خود را برای نخستین کمپینش برعلیه شیخ خزعل آماده میکند، ۱۹۲۵.
منبع: نامشخص.
Bibliography
Archives
National Archief, den Haag. VOC 1188
National Archives, London. FO 248/960 and 248/961
Books and articles
Administration Report = Administration Report on the Persian Gulf Political Residency for the year (1873 to 1940) in Government of India. The Persian Gulf Administration Reports 1873-1947, 11 vols., Gerrards Cross, Archives Editions, 1986
As Gavetas da Torre do Tombo, Gavetas I-XXIII (henceforth Gavetas) 12 vols. , edited by A. Silva Rego (Lisbon: Centro de Estudos Históricos Ultramarinos, 1960-77)
Couto = Barros, João de. Da Ásia. de João de Barros e de Diogo de Couto. Nova ed. 24 vols. (Lisboa, Na Regia Officina Typografica, 1777-1788 [reprint: Livraria S. Carlos, 1973-1975])
Elwell-Sutton, L. P. “ĀBĀDĀN i. History,” Encyclopaedia Iranica, Online Edition, 1982, available at http://www.iranicaonline.org/articles/abadan
Floor, Willem. 2006. “The rise and fall of the Banu Ka`b. A borderer state in southern Khuzestan,” IRAN XLIV, pp. 277-315
Government of Bombay, 1856. Selections from the records of the Bombay Government No. XXIV– New Series. Bombay. [reprint Cambridge: Oleander Press, 1985]
Lorimer, J. G. 1908-15. Gazetteer of the Persian Gulf, Oman, and Central Arabia, 2 vols., Calcutta
Political Diaries = Political Diaries of the Persian Gulf 1904-1947, 17 vols. n.p. Archive Editions, 1990
Teixeira, Pedro 1967. The Travels. Nedeln: Kraus Reprint
Wilson, Arnold T. 1941. S.W.Persia. Letters and Diary of a Young Political Officer 1907-1914. Oxford: Oxford UP
http://www.qdl.qa/en/archive/81055/vdc_100023506199.0x000054
http://www.qdl.qa/en/archive/81055/vdc_100023614481.0x0000ab
http://www.qdl.qa/en/archive/81055/vdc_100023528248.0x000080
http://www.qdl.qa/en/archive/81055/vdc_100023664347.0x000076 [Ibn Hawqal]
http://www.qdl.qa/en/archive/81055/vdc_100023277044.0x000013 [econ report 1916]
http://www.qdl.qa/en/archive/81055/vdc_100023722174.0x000038 [mil. report 39]
http://www.qdl.qa/en/archive/81055/vdc_100023506199.0x00001b
http://www.qdl.qa/en/archive/81055/vdc_100023813429.0x000049
http://www.qdl.qa/en/archive/81055/vdc_100024051501.0x000011 [Rawlinson-Ka`b]
http://www.qdl.qa/en/archive/81055/vdc_100022744604.0x0000a9 [historical summar!!]
http://www.qdl.qa/en/archive/81055/vdc_100024051501.0x000046
= http://archive.org/stream/jstor-1798373/1798373_djvu.txt
mostowfi13, 19, 49, 51
- Wilson 1942, p. 94. ↑
- Bombay Records, p. 579. ↑
- FO 248/961, Report of Abbadan Island (1909). ↑
- Lorimer 1915, vol. 2, pp. 1-8. ↑
- FO 248/961, Report of Abbadan Island (1909); Wilson 1942, p. 94. Khezr’s tomb is shown on a map by Colonel Chesney in 1849, and H. C. Rawlinson in 1857 noted that it lay about 20 miles from the sea (“Notes on the Ancient Geography of Mohamrah and the Vicinity,” JRGS 28, 1857, pp. 185-90). ↑
- Elwell-Sutton 1982. ↑
- Administration Report 1908, p. 33. ↑
- Administration Report 1909, p. 40; Political Diaries, vol. 3, p. 584,639. ↑
- Wilson 1941, pp. 91-92, 93. ↑
- Political Diaries, vol. 3, p. 46. ↑
- As Gavetas XV, 3564, p. 138 (11/12/1563); Couto, Década 6ª-IX-iv, xiv, xv, pp. 243-47, 325-26, 333-38. ↑
- VOC 1188, Boudean, Schriftelijck relaes (Surat 29/11/1651), f. 538 vs.; Teixeira, Travels, pp. 26-27. ↑
- Floor 2006. ↑
- Political Diaries vol. 4, p. 63. ↑
- FO 248/961, Report of Abbadan Island (1909). ↑
- FO 248/961, Report of Abbadan Island (1909). A Basra jarib = 4624 sq. yards or 23/24th of one acre. ↑
- FO 248/960 Cox to Lorimer, Ahvaz. 09/03/1909 ↑
- FO 248/961, Report of Abbadan Island (1909). ↑
- Administration Report 1909, p. 40; Political Diaries, vol. 3, pp. 732, 760. See Wilson 1941, p. 93 as to how the negotiations took place. ↑
- Administration Report 1910, pp. 39, 45, 52. ↑
- Political Diaries vol. 4, p. 136. ↑
- Political Diaries vol. 4, pp. 116, 161, 198. ↑
- Political Diaries vol. 4, pp. 325, 362. ↑
- Administration Report 1911, p. 70. For the etymology of the name, see Ellwell-Sutton 1982. ↑
- Political Diaries, vol. 4, p. 459. ↑
- Political Diaries, vol. 4, p. 587. ↑
- Political Diaries, vol. 4, p. 519. ↑
- Administration Report 1912, p. 68. According to Political Diaries, vol. 4, p. 563 the first crude oil was exported from Abadan in June 1912. By the end of 1913, there were at Abadan 30 Europeans and 1,000 British Indians. Administration Reprt 1913, p. 93. ↑
- Political Diaries, vol. 4, p. 636. ↑
- Administration Report 1913, p. 84-85, 87-88. ↑
-
Political Diaries vol. 5, p. 417. ↑
شروع روزگار مدرن آبادان توسط ویلم فلور (Willem Floor) مجوز دارد تحت کریتیو کامنز نسبتدادن-بدون انشقاق 4.0 بینالمللی License.
بر پایه یک اثر در www.abadan.wiki.
مقاله ای بسیار خوب که دید مناسبی از اوضاع سیاسی اجتماعی خوزستان، پیش از اکتشاف نفت تا جنگ جهانی اول ارائه میکند.
با سپاس
درود و تشکر از بات مقاله عالیتان. مایلم که در این طرح همکاری کنم. دو کتاب در باب تاریخ محلی آبادان نگاشته ام.
دکتر علی بحرانی بور
مدیر گروه تاریخ دانشگاه شهید چمران اهواز
سلام آقای دکتر بحرانیپور
از کامنتتان و حمایتتان سپاسگزاریم. با شما از طریق ایمیل تماس می گیریم.
راسموس الینگ، مدیر سایت
جناب اقاي دكتر راسموس الينگ
با سلام
ضمن تشكر از راهاندازي اين سايت بسيار مفيد، يه سوال داشتم من از ايران هركاري ميكنم نميتونم عكسها را ببينم. مشكل از نت اينجاست يا از روي سايت برداشته شده؟(منظور عكسهايي كه بين مطالب هستند در مورد آبادان قديم)
Meh. I’ll still probably check the site, though my page-views will certainly decline. I’ve read each &##t26;Dugou1&88217; yet I still have not found the humor in it. Good luck to you fine sir, but Viva el Punte!