بازگویی آبادان

جستجو

  • مقالات
  • English

آبادان: رویاهای شهر نفت‌خیز و نوستالژی آتیه‌ای گذشته در ایران (بخش دوم)

ژوئن 9, 2016 By Narges Ghandchi 1 Comment

اشتراک‌گذاری این:

  • برای اشتراک‌گذاشتن فیسبوک خود کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)
  • برای به اشتراک گذاشتن در توییتر کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)
  • برای رایانامه کردن این به دوستان کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)
  • بیشتر
  • برای به اشتراک گذاشتن روی لینکداین کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)
  • برای به اشتراک گذاشتن در رددیت کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)
  • کلیک کنید تا روی گوگل+ به اشتراک گذاشته شود (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)
  • اشتراک‌گذاری روی اسکایپ (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)
  • کلیک نمایید تا روی Pocket اشتراک گذاشته شود (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)

راسموس کریستین الینگ

بخش دو: وقتی آبادان ایران پایتخت جهان بود

آبادان شهر خاصی است. یا دست کم زمانی جای خاصی بوده است.

بافت شهری و اجتماعی‌اش آن را از شهرهای دیگر ایران متمایز می‌سازد. ساکنانش (از هر قوم و با هر ملیتی) بی‌تردید آبادانی هستند. چطور چنین چیزی ممکن است؟ اگر نفت شهر را آفریده، آیا ممکن است هویت را نیز شکل بدهد؟ در داستان‌هایی که می‌گویند آبادانی یعنی چه، آبادان به عنوان شهری بین‌المللی جایگاهی محوری دارد. به رغم نابرابری و بی‌عدالتی در گذشته، و باوجود اضمحلال پرشتاب آبادان در سال‌های جنگ ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸، آبادانی‌ها هنوز به شهر و تاریخ‌شان می‌بالند. داستان آن چنان ژرف با داستان نفت درگیراست که غیرممکن است بتوان یکی را بدون دیگری بازگو کرد.

با رشد چشمگیر صنعت نفت در استان خوزستان از دهه ۱۹۱۰ به بعد، شرکت نفت به ضرورت شهری کاملا جدید در آبادان پی برد.

بعد از نبود زیرساخت شهری، دغدغه دیگر شرکت نفت پرس و انگلیس (که بعدتر ایران و انگلیس نام گرفت) فقدان فرضی مهارت و “انضباط” در میان مردم بومی بود. شرکت گرچه مردم بومی شهر را برای کارهای یدی ابتدایی استخدام می‌کرد، ترجیح می‌داد که نیروی کار را از هند، بین‌النهرین، فلسطین، برمه و حتی چین وارد کند. سرانجام و بااکراه، شرکت ایرانی‌ها را نیز استخدام می‌کرد. به زودی مهاجران از سرتاسر ایران به دنبال کار راهی آبادان شدند.

انگلیس‌ها و همکاران سفید غربی‌شان در راس هرم سلسله طبقاتی حاصل از آن قرار می‌گرفتند. برای امور فنی، اداری و پست افرادی را استخدام می‌کردند که گمان می‌شد قابل اعتماد باشند: هندی‌ها، ارمنی‌ها و آسوری‌ها، و یهودیان. ایرانی‌های مسلمان در قاعده هرم استخدامی بودند، جان می‌کندند و در تهیدستی زندگی می‌گذراندند.

از آن جا که بسیاری از افسران شرکت نفت سابقه خدمت در هند بریتانیایی را داشتند، با خود افکاری استعمارگرایانه و نژادپرستانه راجع به اداره جامعه چندقومیتی و پرجمعیت آوردند – افکاری که در طراحی شهری نیز عینیت یافت.

Fig 01

نقشه آبادان، احتمالاً مربوط به دهه ۱۹۵۰.
منبع: شرکت ملی نفت ایران.

در محله بریم، در گوشه‌ای از جزیره آبادان، جایی که وجود نسیم زندگی در منطقه حاره را تعدیل و قابل تحمل می‌کرد، انگلیس‌ها فرهنگ‌شان را در خانه‌های ویلایی و باشگاه‌های کریکت، باغ‌ها و عصرانه‌های همراه با صرف چای می‌پروراندند.

تا ملی‌شدن صنعت نفت، پالایشگاه همچون حائل فلزی عظیمی در وسط جزیره انگلیس‌ها را در بریم از جمعیت غیرسفید مجزا می‌ساخت.

Fig 02

طبقه فرادست در آبادان در منطقه بریم، احتمالاً دهه ۱۹۵۰.
منبع: وبگاه خانواده ریف ،(http://www.reif.us/)

Fig 03

گدای محلی بیرون باشگاه قایقرانی آّبادان، ۱۹۵۶.
منبع: بنیاد اینگه مورات.

انتهای دیگر جزیره “شهر بومی” بود: حلبی‌آبادهای تودرتو همراه با جرم، مریضی و نابسامانی، واقعی و خیالی، که انگلیس‌ها بیم آن را داشتند هرلحظه ممکن است به قسمت‌های دیگر سرازیر شود.

روابط میان مهاجران و ایرانی-عرب‌های بومی که نظاره‌گر تبدیل نخلستان‌های‌شان به شهر صنعتی بودند در التهاب بود. اما صنعت گونه تازه‌ای از پویایی رقابتی نیز ایجاد کرده بود. همان اوائل در ۱۹۱۸، مهاجران هندی به بدرفتاری شرکت نفت اعتراض کردند و مادامی‌که برای دستمزد بالاتر دست به اعتصاب زدند، خبر از پیدایش جنبش کارگری نفت در ایران دادند.

انگلیس‌ها به این اعتراضات با سرکوبی ظالمانه، کنترل و نظارت پاسخ دادند.

Fig 04

از حلبی‌آبادهای آبادان، تاریخ نامشخص.
منبع: آرشیو BP / J. H. Bamberg

Fig 05

محله احمدآباد، دهه ۱۹۲۰.

منبع: آرشیو BP / J. H. Bamberg

شرکت نفت برای جبران نارضایت‌های روبه افزایش خانه‌های پیش ساخته‌ای به عنوان خانه‌های کارگری وارد کرد. از اواسط دهه ۱۹۲۰، شروع به ایجاد شبکه فاصلاب و برق کرد، و به توسعه جاده‌ سازی، وسائط حمل و نقل عمومی و خدمات بهداشتی پرداخت. دست آخر شرکت مدرسه، باشگاه‌های اجتماعی، سینما و یک دانشگاه ساخت و در سال‌های ۱۹۴۰ محله‌های کاملا نویی در مناطق بوارده و بهمنشیر تاسیس کرد.

در عوض به عهده گرفتن مسئولیت توسعه شهری، شرکت نفت به خود اجازه داد که برای خود عملا ایالتی درون جغرافیای ایران اداره کند که پایتختش آبادان بود. جمعیت آبادان از ۴۰،۰۰۰ نفر در اوائل دهه ۱۹۲۰ به ۲۰۰،۰۰۰ نفر در دهه ۱۹۴۰ رسید. از دهه ۱۹۳۰ برخی ایرانی‌ها توانستند وارد طبقه متوسط جدید شوند. در آن مرحله نفت با خود رفاه اجتماعی مدرن و پیشرفت مادی بی سابقه‌ای به ایران آورده بود. اما توام با آن جامعه ای با طبقات تفکیک شده نیز همراه شد که با منطق یک شرکت انگلیسی استعمارگر-سرمایه‌دار شکل یافته بود.

بر اساس همین پیشینه جای تعجب نیست اگر آبادانی‌ها گذشته انگلیسی را فصل تاریکی از تاریخچه شهر بدانند. و بااین همه، با یک حس فقدان به گذشته پیشاملی شدن صنعت نفت استناد کنند.

Fig 06

کارگران و کارآموزان نفتی در آبادان، تاریخ نامشخص.
منبع: نامشخص.

Fig 07

مدرسه فنی آبادان، تاریخ نامشخص.
منبع: نامشخص.

برنده و بازنده دوران گذار

به بازدیدکنندگان آبادان مدام یادآوری می‌شود که شهر روزگاری پایتخت مدرنیته در ایران بوده است: مشعل جهان وطن خاورمیانه و نقطه مهمی روی نقشه جهان. بر اساس همین مقیاس جهانی‌ است که آبادانی‌ها فروغ گذشته شهر را اندازه‌گیری می‌کنند و آن را در تقابل با امروز غم‌انگیز شهر می‌سنجند.

آبادانی‌ها مغرورند، و گاهی این غرور به مبالغه‌ای طنزآمیز یا همان »لاف آبادانی« که دستمایه جوک‌های بسیاری در ایران است بدل می‌شود، اما جوری از بیان خودآگاه در فرهنگ مردمی آبادان نیز هست. مثالی می‌زنم.

یک آبادانی که گویا درست مثل همه همشهریانش شیفته فوتبال بود واقعا علاقه‌ای به پرسش‌های من درباره ساختار اجتماعی گذشته آبادان نداشت. بیشتر علاقمند بود بداند چرا هیچگاه تیم فوتبال کشور من از شهرش بازدید نکرده و با تیم محلی‌اش، صنعت نفت بازی نداشته است. به لاف آبادانی گریز زد: »ما قبل از این‌که پای دانمارکی‌ها به آبادان برسد، سه – هیچ زده‌ایم شان! تنها تیمی که شاید شانس مقاومت را دربرابر ما داشته باشد، برزیل است!«

عجیب است که آبادانی‌ها تمایل دارند شهرشان را همردیف برزیل بدانند. با پژوهشگری محلی که در اولین دیدارم از آبادان ملاقات کردم، نظر او در این مورد این بود که چه بسا شباهت‌های اقلیم حاره، درختان نخل و طرز فکر خونگرم مردم چنین تداعی معانی را باعث شده باشد. چه بسا همین مورد ساده که تیم فوتبال صنعت نفت با تیم برزیل همرنگ است یا آبادانی ها ادعا می‌شود »سامبا« فوتبال بازی می‌کنند. به قول مردم »آبادان برزیلته!«

Fig 08

»آبادان برزیلته!«
منبع: نامشخص.

Fig 09

طرفداران تیم فوتبال صنعت نفت آبادان در رنگ‌های زرد-سبز.
منبع: نامشخص.

برقرار ساختن چنین ارتباطی خیالی با برزیل نشان می‌دهد چگونه شهر، خود را بیش از آن که در متن ایران بیابد در مقیاس جهانی می‌بیند. و گذشته ای بین‌المللی در زندگی روزمره ماندگار بوده است.

انبوهی واژه انگلیسی و نیز واژه‌های قرضی هندی و پنجابی در گویش آبادانی وجود دارد. خیابان‌هایی را که بعد از انقلاب نام‌های اسلامی و ایرانی گرفته‌اند هنوز هم لین می‌گویند، از جمله لین سیک (در واقع لاین سیک) که روزی هندی‌ها ساکن آن بودند.

یکی از ساختمان‌های چشمگیر آبادان مسجد رنگونی‌ها است یا مسجد برمه‌ای‌ها که ساختمان‌اش از معماری معابد هندی الهام گرفته که البته با لوله‌های نفتی از رده خارج شده زیرسازی شده است. گذشته هندی-انگلیسی در فرهنگ غذایی شهر نمود دارد و از ادویه کاری، نان چپاتی، انواع پکئورا و چاتنی از اقسام دیگر آشپزی ایرانی مجزا است.

Fig 10

مسجد رنگونی‌ها یا برمه‌ای‌های آبادان.
منبع: صادره از آبادان، در فیس بوک.

Fig 11

کارگران هندی در یک کارگاه تراشکاری، دهه ۱۹۳۰ .
منبع: آرشیو BP

گرچه از سال ۱۹۵۱ با ملی شدن صنعت نفت پیوند این شهر با انگلیس درهم شکست، اما هنوز هم محسوس است.

در زبان محلی، لقب آبادان »لندن ثانی« بوده و یکی از میدان‌های مشهور شهر (فلکه الفی) به »میدان پیکادیلی« مشهور است.

Fig 12

میدان الفی، یا میدان پیکادیلی، قبل از جنگ ایران و عراق (احتمالاً دهه ۱۹۶۰).
منبع: Abadan.wikimapia.org

Fig 13

میدان الفی، بعد از جنگ ایران و عراق.
منبع: نامشخص.

بارها و بارها برایم گفته‌اند که آبادان پرواز مستقیم به انگلیس داشته است؛ که تایمز لندن‌ هر روز صبح درست همان‌طور که در خیابان‌های مرکزش پخش می شده به آبادان نیز ارسال می‌شده است؛ که فیلم‌های وقت همزمان با سینماهای انگلیسی در آبادان روی پرده می‌آمده؛ که ساختمان‌های بسیاری را با »آجربهمنی‌های لندن« ساخته بودند؛ و این‌که دانشگاه محلی با دانشگاه بیرمنگام همکاری داشته است.

Fig 14

روزی روزگاری، یکی از بهترین انواعش در دنیا.
منبع: Abadan.wikimapia.org

بیشتر هندی‌ها، یهودی‌ها و مسیحی‌ها شهر را ترک کرده‌اند، اما بااین همه آبادانی‌ها با خوشی از آن‌ها می‌گویند. تنها دو رستوران هندی در آبادان باقی مانده، گواین‌که مشهورترین رستوران‌ها هستند. فرودگاه به نظر اوراق و به وضوح دورافتاده به نظرمی‌رسد. روزی که از دانشگاه قدیم دیدن می‌کنم آن را کاملا متروکه می‌یابم. نسخه ای از تایمز لندن در هیچ باجه روزنامه فروشی یافت نمی‌شود. و بااین وجود آبادانی‌ها برسر هویت جهانی شهر پافشاری می‌کنند.

از لحاظ مکانی نفت از طریق خط لوله، خطوط کشتیرانی و خطوط هوایی آبادان را به دیگرنقاط جهان می پیوست؛ و از لحاظ زمانی شهر را با دنیای مدرن غرب منطبق می‌ساخت.

امروزه که خیلی ها آبادان را فراموش کرده‌اند و شهر به حاشیه رانده شده است، پیوند گذشته‌‌اش با دنیا هنوز مایه تبختر محلی‌هاست.

از جهانی بودن به شهرستانی شدن

پژوهشگری محلی هویت آبادان را با نوشیدنی معجون مقایسه می‌کند که از مخلوط موز، عسل، نارگیل، پسته و خرما تهیه می‌شود.

می‌گوید، آبادانی‌ها محصول معجونی از شهرند؛ »در کوچه‌ای زندگی می‌کردم که هم عرب مسیحی لبنانی بود، و هم خانواده‌ای هندی و خانواده‌ای بوشهری؛ یکی از تبریز بود و یکی از دزفول. ما بی‌هیچ مشکلی درهمسایگی هم زندگی می‌کردیم.«

سوای تفکیک مناطق وتبعیض اجتماعی، آبادانی‌ها حس رفاقت، همبستگی و سازگاری درهمسایگی‌شان را به قدرت به یاد دارند. آبادانی دیگری به من می‌گوید »دیوار به دیوار مسجد محل ما یک کلیسا بود.« وقتی کارگران مهاجر از جای‌جای ایران به آبادان سرازیر شدند، فوج فوج در محله‌ها و مساجد با هم جمع می‌شدند: دشستانی‌ها، لارستانی‌ها و ایرانیان آفریقایی‌تبار جنوبی، لرها و بختیاری‌های شمال، بهبانی‌های شرقی؛ ارمنی‌ها و آسوری‌ها، یهودی‌ها، بهایی‌ها و صابیئان؛ مردمی از شیراز و اصفهان، و عده‌ای از جاهای دورتر چون تهران، تبریز، بندر عباس و مشهد. بااین حال برنامه‌ریزی شهری شرکت نفت و روش تولید آن مردم را طور دیگری متفاوت با زندگی سنتی کنار هم نشاند و اشکال جدیدی از ارتباط اجتماعی را پدید آورد. بسیاری از مهاجران وقتی به آبادان کوچ کردند، خلاف عرف حاکم بر پیوندهای عشیره‌ای زادگاه‌شان عمل کردند و برخی در آبادان که مستقر شدند، خارج از محدوده قوم و نژادشان تشکیل زندگی دادند.

گوناگونی این مردم فرهنگ جدیدی را ایجاد می‌کرد که از بسیاری جهات تمام عصاره‌ و مجموعه‌ای بود از تنوع قومی و نژادی ایران در یک شهر. از برکت نفت به وجود آمده بود، آبادان یکی از جاهایی بود که هویت جمعی[1] در آن پدید آمد.

پس از ملی شدن صنعت نفت آبادان به عصر طلایی نوینی در اواسط دهه ۱۹۵۰ پانهاد. در این دوره آبادان با خانواده کانونی و زندگی شهری به عنوان ایده‌آل زندگی، نماد گرایش به مادیات و مصرف گرایی ملهم از فرهنگ امریکایی شده بود. بسیاری از اشیاء تجملی و لوکس، ماشین‌های خارجی، ماشین لباسشویی و تهویه هوای مدرن برای اولین بار از راه آبادان به ایران وارد شد. ایرانی‌های و غربی‌ها آزادانه‌تر از سابق معاشرت می‌کردند و طبقه اجتماعی جدیدی بدین ترتیب به وجود آمد.

Fig 15

ورود مصرفگرایی به سیاق امریکایی.
منبع: پل شرودر.

Fig 16

آبادان سابق براین لوکس ترین اتومبیل‌های ایران را داشت. برای داستان شگفت انگیز بانوی این تصویر به این آدرس مراجعه کنید.

Fig 17

مد رایج در باشگاه گلستان آبادان، دهه ۱۹۶۰.
باربارا مک کارتی.

بخش روابط عمومی شرکت نفت ارزش‌هایی را که با دورنمای شاه از جامعه ایرانی سکولار و غربگرا متناسب بود، اشاعه می‌داد.

به ایرانی‌ها می‌گفتند، این جامعه نوین با اعجاز نفت دست‌یافتنی است. و شرکت نفت – این بار در دستان ایرانی‌ها – و چاه‌های نفت، خطوط لوله، پالایشگاه و کارگران عوامل شتاب دهنده این اعجاز بودند.

مستند ایرانی درباره آبادان به همراه آهنگ نسبتاً فوق العاده و خوف انگیز.

به همراه این جامعه نوین دغدغه سر و وضع و ظاهر نیز از راه رسید. آبادانی‌ها به ذائقه آلامد بودن و ظاهر تک آبادانی‌شان شهره شدند. مهم‌ترین عنصر عینک دودی بود، مشخصه بارز آبادان – تا آن جا که صرفا یک ژانر جوک مرتبط با عشق آبادانی‌ها به ری‌بن وجود دارد.همچنین لباس‌های ساخت غرب، کفش‌های کلارک و سندل‌های ساحلی، جین‌های امریکایی و بلوزهای انگلیسی تعریف کننده یک آبادانی شیک‌اند. کارمند بانکی به من می‌گوید »به مشهد که سفر می‌کردیم، دوستان‌مان از ما می‌خواستند برای‌شان لباس ببریم.« یک آبادانی وقت و انرژی زیادی صرف سرووضع خود می‌کرد و به شدت عطر و مواد آرایشی استفاده می‌کرد. تفاوت بین ظاهر سنتی و کارگر پالایشگاه در یک گردش شب جمعه به شدت به چشم می‌آمد.

Fig 18

نمایش مد در یکی از باشگاه‌های اجتماعی آبادان، احتمالاً دهه ۱۹۶۰.
منبع: نامشخص.

Fig 19

یکی از اولین فروشگاه‌های سبک امریکایی.
منبع: نامشخص.

کلیپی از مستندی ایرانی درباره اهمیت ری‌بن برای آبادانی‌ها.

کتاب‌های دریغنامه مکان‌های زیادی را در آبادان به عنوان مکان‌های وقت‌گذرانی و برنامه‌های تفریحی می‌ستایند: تیم‌های پیشاهنگی، کلوپ‌های باغبانی و کلاس‌های آشپزی و بهداشت؛ مسابقات گلف، کشتی و سوارکاری؛ رقابت‌های شنا؛ اسکیت و تخته نرد در کافه‌ها؛ نه تنها اولین سینماهای ایران بلکه حتی ۱۵ سینما تا آستانه انقلاب؛ و البته فعالیت‌های بعد از ساعت کاری که کتاب‌هایی که تا کنون چاپ شده‌اند تنها اشاره‌هایی چند به آن‌ها داشته‌اند: بار، کاباره و کلوپ شبانه، شیره‌کش خانه‌ها، مغازه‌های لیکور و روسپی‌خانه‌ها.

از آبادان قدیم به رغم سرگذشت کنترل اجتماعی‌اش امروز به عنوان شهری مستقل، آزاد و حتی لذت‌گرا یاد می‌شود. ایرانی‌های زیادی چشم‌شان به آبادان بود: آرزو داشتند در شرکت نفت استخدام شوند، و شهر مقصد دلخواهی بود برای گردشگری داخل کشوری – بانکدار به من می‌گوید، »گو این که جاذبه توریستی خاصی هم ما نداریم.«

جاذبه آبادان ساکنان‌اش بودند؛ کشش‌اش برای ایرانی‌ها ناشی از تصوراتی بود درباره شهر که نیروی جادویی نفت به ذهن متبادر می‌ساخت.

امروز بقیه ایرانی‌ها هنوز آبادانی‌ها را به عنوان مردمی‌ بی‌خیال، شوخ‌طبع، باز و پرحرارت توصیف می‌کنند. جوان‌های شهری هنوز کمتر از همسنخان‌شان در دیگر شهرهای همسایه خوددار و محافظه کارند.

و بااین همه، خیلی‌ها امروز گله دارند از این که خرابی‌ها و اختلالات ناشی از جنگ موجب رشد محافظه‌کاری شده است. به جای تنوع فرهنگی و سیاسی که سابق ویژگی خاص شهر بود، سنت‌گرایی و قبیله‌گرایی رواج پیدا کرده است. بنابر گفته یک سیاستمدار محلی در مصاحبه‌ای، همین موضوع از آبادان شهری شهرستانی ساخته است. شهر ویژگی جهان‌وطنی‌اش را از دست داده است.

گویی کسادی صنعت نفت همچون دلیلی ریشه‌ای برای عقب‌گرد فرهنگی انگاشته می‌شود. دریغنامه‌ها به بزرگداشت دورانی می‌پردازند که آبادان مالامال از هیاهوی فرهنگ و زندگی بود و موجب غبطه همه ایران: تو گویی پیشگام مد سابق حال از رونق افتاده باشد.

زمانه‌ای به سامان در فضای شهری آبادان

بسیاری از آبادانی‌ها می‌گویند آنچه از زمان انقلاب و جنگ از دست رفته است، نظمی است که در گذشته ویژگی مشخص شهر بود؛ همان نظمی که صنعت نفت به همراه آورده بود و در جامعه‌ای نهادینه ساخته بود، که انگلیس زیر چتر شرکت نفت پدید آورد و همان نظمی که تا زمان شاه ادامه داشت اما پس از آن برچیده شد.

Fig 20

خانه‌ای در محله بریم.
منبع: نامشخص.

Fig 21

خانه‌ای در منطقه بهمنشیر.
منبع: پل شرودر.

Fig 22

خانه‌ای در محله بوارده.
منبع: شهریار تشنیزی.

به بازدید کنندگان شهر اغلب می‌گویند، آبادان شهری منظم بود و امروز از نظم خارج شده است: نه تنها به خاطر جنگ، بلکه به دلیل مدیریت نادرست شهر توسط مدیران سیاسی و نیز شهروندان معمولی. افرادی که باایشان مصاحبه می‌کنم از این امر گلایه دارند که مردم یا نمی‌توانند یا نمی‌خواهند به قوانین احترام بگذارند، برای فضای عمومی هیچ احترامی قائل نیستند و شهر هویت زیبایی‌شناختی‌اش را از دست داده است. شهروندان به مقرراتی که تعیین می‌کند چطور خانه‌هایی را که روزی شرکت نفت ساخت، باید حفظ کرد، چگونه باغ‌ها را باید نگه داشت و نمای ساختمان‌ها را پاکیزه کرد و اتومیبل‌ها را پارک کرد و مشابه آن بی‌اعتنا هستند. سیاستمدار محلی به من می‌گوید، »شهر وجهه تاریخی‌اش را از دست داده و شهردار نیز کاری قرار نیست بکند – ساده بگویم به زحمت بشود طرز فکر را تغییر داد.«

خاطرات و زندگی‌نامه‌های بسیاری ذکر می‌کنند که چگونه بوق‌های عظیم فیدوس پالایشگاه شروع و پایان روزهای کاری را اعلام می‌کردند. همین حس نظمی را به وجود آورده بود که زندگی شهری را سامان می‌داد و به گواه گلایه مصاحبه‌شوندگانم چیزی است که جایش امروز خالی است. خدمات پستی، چک‌های پرداختی، برق و مهم‌تر از همه تمام سیستم حمل ونقل آشفته شده است. یک آبادانی بی این که مشخص کند از »کدام وقت حرف می‌زند«، به من می‌گوید، »آن وقت‌ها ترافیک ماشین‌ها به آسانی در جریان بود و تو هیچوقت آشغال نمی‌دیدی در خیابان‌ افتاده باشد.« کارمند بانکی می‌گوید، »ما بهترین شبکه فاضلاب کشور را داشتیم.« و آه می‌کشد و ادامه می‌دهد، »امروز زباله از سر و روی ساختمان‌ها می‌چکد. پارک‌ها نامرتب است، همه جا علف هرز روییده و روی دیوار‌ها پر از گرافیتی است.«

Fig 23

سیل در آبادان؛ و شرایط محقر برخی از مکان‌های عمومی (سال‌های ۲۰۱۰).
منبع: آژانس خبری مهرنیوز و آژانس خبری خورنا.

امروز بیش از ۲۵ سال از جنگ می‌گذرد و هنوز روی تعدادی از ساختمان‌ها سوراخ گلوله است. نبود »نظم« مضمون متناوب همه دریغنامه‌ها، از جمله انگلو و بنگلو اثر ایرج ولی‌زاده است. ولی‌زاده با توصیفاتی ریز و دقیق از پروژه‌های رفاهی شرکت نفت، وضع کنونی شهر را دربرابر نظم سابق آن قرار می دهد.

موشکفانه توصیف می‌کند که چگونه انگلیس طرح‌هایی جهت کاهش گرسنگی در طی جنگ دوم جهانی ارائه کرد. نخست، زمین را خارج از شهر به یارد و فوت نقشه برداری کردند؛ سپس خاک را در معرض آب شیرین قرار دادند؛ و بعد آن را به کشاورزان محلی تحت مقرارت سختگیرانه کوددهی و کاشت واگذار کردند. آن گاه شرکت نفت سرشماری به عمل آورد، آبادان را به واحدهای خانوادگی تقسیم کرد و به ایشان کوپن‌های جیره‌بندی تخصیص داد تا بتوانند از فروشگاه‌های جدید مواد غذایی بخرند. برای این که در طی اوقات خرید نظم رعایت شود، انگلیس‌ها به ایرانی‌ها می‌گفتند که مدتی که در انتظارند روی زمین بنشینند تا نوبت‌شان برسد.

و بنابراین، به گفته ولی‌زاده، آبادانی‌ها آموختند که نه تنها صف را محترم بشمارند، بلکه با هم همکاری کنند تا مشکلات جمعی در جامعه حل شود، از فناوری بهره بگیرند تا زمین لم‌یزرع را بارور سازند و محصول را با اندازه‌گیری قاعده‌مند توزیع کنند. تمام این‌ها به لطف نظمی صنعتی و اجتماعی که به همراه نفت آمده بود، میسر شد.

ولی‌زاده قطعا چشمانش را به روی بی‌عدالتی آزاردهنده حاصل از اداره آبادان توسط انگلیس‌ها نبسته است. و بااین وجود ایمان راسخی نسبت به نشاطی که گفته می‌شود کارفرمای انگلیسی به آبادان آورده بود نشان می‌دهد.

من اغلب با چنین استدلالی‌ در گفتگو با آبادانی‌ها مواجه می شوم: که همه چیز زمان انگلیس‌ها یا قبل از انقلاب بهتر بود. ماموران اداری و مدیران فعلی محلی متهم می‌شوند به بی‌لیاقتی و پارتی‌بازی. مقامات شهرداری آبادان از نزاع‌های داخلی فلج شده و برای تامین بودجه در تنگنا هستند. گفته می‌شود سیاستمداری اخیرا با این شعار به کارزار انتخابات محلی رفت که »ما خواهان پیشرفت نیستیم – ما خواهان بازگشت به بیست سال قبل از انقلابیم!« شعاری که به وضوح از در ضدیت با گفتمان دولت رسمی درمی‌آيد.

جادوی روبه‌زوال نفت جامعه آبادان را به حال خود رها ساخته و در نوستالژی دورانی به سامانی در مکان‌هایی به سامان؛ آبادان در سرگذشتش متزلزل در حال تعلیق مانده است.

…

زمانی‌که شرکت نفت سیستم امور عادی صنعتی و فنی به راه انداخت که به منظور دستیابی به یک هدف به‌وضوح مبرم – یعنی تولید نفت – اتخاذ شده بود، زنجیره‌ای از پیشرفت‌های اجتماعی نیز طرح کرد که قادر نبود کنترل‌شان کند. نفت نیروی محرک توسعه اقتصادی و شهری آبادان بود، اما با شکل‌دهی ریخت‌های جدید اجتماعات و خلق تخیلات نوین توسعه فرهنگی را نیز تسهیل ساخت. نفت افق‌های جدیدی را گشود و آبادانی‌ها را به فکر کردن درباره خود و شهرشان در مختصاتی جهانی واداشت.

آبادانی‌ها به لطف لاف مشهورشان با طنز درباره خود از غرور مبالغه آمیزشان نسبت به گذشته پرتلالو نظم و مد و اعتبار فاصله می‌گیرند. اما همزمان هرجا آبادانی‌ها در جهان مستقر شده باشند، هویت ویژه آبادانی به قدرت باقی مانده است. شاید بتوانیم این هویت را به تعبیری که آن پژوهشگر محلی ارائه کرد به شکل معجونی تجسم کنیم. اما استعاره دیگر نفت است. درست همانگونه که ماده خامی پیش از آن که به اسم نفت صادر شود و ماده‌ای دیگر در جایی دیگر شود، تحت فرایند و پالایش قرار می‌گیرد، آبادانی بودن نیز به فرآورده جانبی ناخواسته توسعه شهر نفتی درآمده و به یک فرهنگ و تخیلی از نوع خود بدل گشته است.

آبادان جای خاصی است.

  1. »جمعیت آبادان« »با خصوصیات هفتاد و دو ملت« به گفته ولی زاده (۲۰۱۰). ↑

 

مجوز کریتیو کامنز
آبادان: رویاهای شهر نفت‌خیز و نوستالژی آتیه‌ای گذشته در ایران (بخش دوم) توسط
راسموس کریستین الینگ (Rasmus Christian Elling) مجوز دارد تحت کریتیو کامنز نسبت‌دادن-غیرتجاری-بدون انشقاق 4.0 بین‌المللی License.
بر اساس مقاله‌ای با همین مضمون که در ajamm.com چاپ شده است.

Filed Under: Articles

Comments

  1. Roozbeh says

    جولای 4, 2016 at 6:42 ب.ظ

    مقاله بسیار عالی و جذاب بود، فقط زیرنویس عکس بیست و دوم که از طرف آقای تشنیزی ارائه شده منازل “باوارده” نیست، منازل “بهمنشیر” (کوی کارگر فعلی) میباشد.

    سپاس

    پاسخ دادن

پاسخ دادن به Roozbeh لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقوله ها

  • Articles

نظرات اخیر

  • شروع روزگار مدرن آبادان - اروند پرس| ArvandPress در شروع روزگار مدرن آبادان
  • آبادان در عهد باستان و اوائل قرون وسطی - اروند پرس| ArvandPress در آبادان در عهد باستان و اوائل قرون وسطی
  • آبادان در عهد باستان و اوائل قرون وسطی - اروند پرس| ArvandPress در آبادان در عهد باستان و اوائل قرون وسطی
  • دكترعلي بحراني پور در آبادان در عهد باستان و اوائل قرون وسطی
  • محمدعلی در زندگی دیجیتالی آبادان پس از دوران زوال: تصاویر قدیمی و گذشته‌های در قیدحیات در جمعیت‌های مجازی آبادانی

· Abadan:Retold © 2021 ·

loading لغو
نوشته فرستاده نشد - رایانشانی‌های خود را بررسی کنید!
بررسی رایانشانی نافرجام ماند، خواهشمندیم دوباره تلاش کنید
پوزش، وب‌نوشت شما نمی‌تواند نوشته‌ها را با رایانامه به اشتراک بگذارد.