بازگویی آبادان

جستجو

  • مقالات
  • English

آبادان: رویاهای شهر نفت‌خیز و نوستالژی آتیه‌ای گذشته در ایران (بخش نخست)

ژوئن 9, 2016 By Narges Ghandchi 2 Comments

اشتراک‌گذاری این:

  • برای اشتراک‌گذاشتن فیسبوک خود کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)
  • برای به اشتراک گذاشتن در توییتر کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)
  • برای رایانامه کردن این به دوستان کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)
  • بیشتر
  • برای به اشتراک گذاشتن روی لینکداین کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)
  • برای به اشتراک گذاشتن در رددیت کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)
  • کلیک کنید تا روی گوگل+ به اشتراک گذاشته شود (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)
  • اشتراک‌گذاری روی اسکایپ (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)
  • کلیک نمایید تا روی Pocket اشتراک گذاشته شود (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)

راسموس کریستین الینگ

بخش نخست: اگر بگوییم نفت جادوست، چه؟

قطعاً، عادت کرده‌ایم فکر کنیم نفت نفرینی است که به هیئت مبدل نعمت درآمده: نفت که استخراج و پالایش می شود، برای عده‌ای طلای سیاه خواهد بود و برای انبوهی بدبختی. نفت بوی متعفن آلودگی و مستبدان فاسد می‌دهد و نیروهای دموکراتیک را مهار می‌سازد. نفت ملتی را به منابع طبیعی غیرقابل جایگزین بدعادت می‌سازد و به بازار جهانی خارج از کنترل وابسته‌شان می‌کند. نفت طبیعت، جامعه و سیاست را همزمان ضایع می‌کند.

و بااین حال سرگذشت فراموش شده شهری در ایران یادآور آن است که نفت می‌تواند ماده خیال باشد، زندگی را در مکانی جاری کند، و مردم را به رویا و یادآوری وادارد.

این داستان شهری است که با نفت پا به دنیا نهاد، نفت کمابیش جانش را گرفت و هنوز که هنوز است خود را با نفت در می‌یابد.

Fig 01

تصویری از آبادانی تقریبا ایده‌آل (دهه ۱۹۵۰).
منبع: شرکت ملی نفت ایران، Wikimedia Commons

Fig 02

اگرچه امروزه بیشتر آبادان بازسازی شده هنوز رد جنگ ایران و عراق (۱۹۸۰-۱۹۸۸) تا به امروز بر بخش‌هایی از شهر نقش بسته است.

…

در یکی از سفرهای اخیرم به آبادان، میزبانم که اتومبیل قدیمی زنگ‌زده‌اش با جاده تاریک و غبارآلوده پر دست‌انداز دست و پنجه نرم می‌کند، می‌گوید »با نفت همین جا بود که اروپایی‌ها توانستند خیابان‌هاشان را روشن کنند. بدون آبادان، اروپا هنوز در تاریکی مانده بود!«

ما در استان خوزستان در جنوب غربی ایران و هم مرز با عراقیم، جایی که رودخانه های فرات، دجله و کارون با هم روان‌اند و به خلیج فارس می‌ریزند.

آبادان روزگاری خانه بزرگ‌ترین پالایشگاه نفت جهان بود. مدرن‌ترین و از لحاظ قومی و ملیتی پرتنوع‌ترین شهر خاورمیانه پیرامون این پالایشگاه جای داشت. امروز آبادان تنها سایه‌ای است از هیئت پیشین خود. انقلاب، جنگ و رکود شهری تهی و فراموش شده به جای گذاشته است. شهروندانش گذشته آن را همراه با حسرتی به یاد می‌آورند که در شریان‌های فرهنگی شهر جریان دارد.

اولین بار که از آبادان دیدن کردم، بنا بود درباره حوادث خشونت‌باری که در دوران استقرار انگلیسی‌ها در شرکت نفت انگلیس رخ داده بود بیاموزم، که در نیمه اول قرن بیستم آبادان را همچون منطقه‌ای استعمارشده اداره می‌کردند. پژواک روایت‌هایی را که در جستجوی‌شان بودم می‌شنیدم: که چطور نفت پای استعمار انگلیس و سرمایه‌داری نفتی را به ایران کشاند؛ چگونه نفت جنبش‌های کارگری را به بار آورد و از پای درآورد؛ و چگونه خودکامگی شاه را در ایران تثبیت کرد.

وبا این همه، باز هم آبادان از شرح داستان ساده‌ای که می‌خواستم بشنوم، سرباز می‌زد. تک تک آبادانی‌ها ترجیح می‌دادند برایم تنها خاطرات پرمهرشان را از همزیستی مسالمت آمیز، شکوفایی فرهنگی، رونق مادی، رفاه اجتماعی به همراه صنعت نفت به عنوان نیرویی پیش‌برنده بازگو کنند.

بین اسناد بی‌عدالتی‌هایی که من در آرشیوهای تاریخی کشف کرده بودم و گذشته رمانتیکی که در آبادان امروز برایم بازگو می‌شد، ناهمخوانی‌ای وجود داشت. گویی نوستالژی گذشته، چه تلخ و چه شیرین، جامعه را اشباع ساخته بود. می‌خواستم چرایی‌اش را بفهمم .

تمنای زمان و مکانی در گذشته الزاماً واپس‌گرایانه نیست: یادآوری و فراموشی دمادم می‌طلبد؛ مستلزم بازچیدن گزینشی و بازتولید خلاق است. نوستالژی بیش از آن که پدیده‌ای غیرمدرن باشد، بخشی از مدرنیته است: فرد را قادر می‌سازد که بیرون از حال بایستد و »مدرن بودن« را به بوته نقد بکشاند. رخصتی موقتی از حال به دست می‌دهد، و البته فرداهای ممکن را نیز پیشنهاد می‌کند.

در قرنی پرشتاب، آبادان به قدرکافی جور، جنگ و آشوب به چشم خود دیده، که موجب میلی به گریز از واقعیت و دلفریبی‌های دوباره‌ای شود. اما نوستالژی گذشته بیش از آن که واکنشی روانی باشد، می‌توان آن را عرصه رقابتی تجسم کرد که آبادانی‌ها سرگذشت‌شان را در آن بازخلق می‌کنند. و در تلاقی جغرافیایی، تاریخی، و اجتماعی آن عرصه، نفت حضوری شاخص دارد.

منابع پژوهشی به طور خاص از لحاظ اقتصادی و ژئوپلتیک به نفت می‌پردازند: نفت یک کالاست، و با داشتن نقشی چون پول بر روی دولت‌ها و سیاست اثر می‌گذارد. حال آن که پژوهش اخیر با دقتی بیش از پیش بر روی نقش اجتماعی و فرهنگی نفت از زاویه‌ای پایین به بالا و از درون جوامع تمرکز دارد. این پژوهش با پذیرش نفت به عنوان عامل محوری تاریخی در مرز بین انسان و طبیعت، ما را قادر می‌سازد که نقش نفت را درشکل‌دهی و تاثیر مردم، طبقات اجتماعی و شهرها، اسطوره ها و عواطف بهتر دریابیم.

ما در این جستار سه بخشی، نگاهی خواهیم انداخت به نوستالژی آبادانی‌ها از ورای زندگی‌نامه‌ها و سرگذشت‌های بومی – که آن‌ها را من کتاب‌های نوستالژیک (دریغنامه) می‌نامم – و نیز از ورای فرازهایی از مصاحبه‌هایی که در سال ۲۰۱۲ در آبادان انجام داده‌ام. این زندگینامه‌ها، خاطرات و فرازها همچون محصولات نفتی تجزیه و ترکیب می‌شوند: از ورای آن‌ها می‌توانیم نیرویی جادویی را دریابیم که منبعی طبیعی به قدرت آن سیال است و مردم را به حرکت و تغییر وامی‌دارد، شهری را می‌آفریند و تا پای ویرانی می‌کشد – و بااین همه، هنوز شعله خیال وفهم آن به حیات خود ادامه می‌دهد.

Fig 03

نقشه برداری حوزه‌های نفتی آينده در زمین‌های بختیاری در خوزستان، در شمال آبادان، زمانی در دهه ۱۹۱۰.
منبع: آرشیو BP

Fig 04

کاروان شتر روی پل موقتی بر روی رودخانه بهمنشیر به سمت آبادان، دهه۱۹۱۰ یا ۱۹۲۰.
منبع: نامشخص.

Fig 05

صادرات محصولات نفتی از ایران به عراق، حدود دهه ۱۹۱۰.
منبع: نامشخص.

جهش ناگهانی گذشته

در مسیر پرواز آبادان در شب، پالایشگاه با شعله برج‌های نفتی که منقطع زبانه می‌کشید در مرکز دید قرار داشت و شهر در پیرامون آن گسترده می‌شد.

به زحمت بتوان تصور کرد که تنها کمی بیش از صدسال پیش جزیره کوچک آبادان صرفا شامل روستاهایی بوده که اقوام عرب زبان در کلبه‌های گلی‌شان ساکن بودند و نخل خرما پرورش می‌دادند، ماهیگیری می‌کردند و با شهرهای کوچک همجوار در داد وستد بودند. حتی اگر نفت به معنای واقعی کلمه از زمین نشت کرده باشد و به خانه‌های سراسر شهرستان هم راه یافته باشد، بعید به نظر می‌رسد کسی اهمیت قریب الوقوع و جهانی آن را حدس زده باشد. حضور نفت که مدت‌ها جلب توجه نکرده بود، باید طی مدت بسیار کوتاهی با ظهور آن در کانون توسعه و نزاع در تمام منطقه به وضوح مغایرت داشته باشد.

تیمی اکتشافی که یک شرکت سرمایه گذاری میلیونر در لندن به ایران فرستاده بود، در سال ۱۹۰۸ به نفت رسید. به زودی شرکت نفت پرس و انگلیس (APOC)، که بعدها نام شرکت نفت ایران و انگلیس یافت (AIOC) و شرکت نفت بریتانیای کنونی BP که در این جستار از آن صرفا به نام شرکت نفت بسنده می‌کنیم، تاسیس شد. پالایشگاهی مقدماتی در سواحل گلی آبادان بنا شد که از سال ۱۹۱۳ نفت را راهی بازاری جهانی با رشدی فزاینده می‌ساخت. در طی یک دهه، نفت ایران شرکت نفت را به ثروتی هنگفت و قدرتی جهانی پرتاب کرد. تاسیس پالایشگاه اولین جلوه عینی قدرت جادویی نفت در منطقه بود. نفت راه نیل دهکده آبادان را به شهری پرجنب و جوش گشود.

Fig 06

اقوام عرب‌ در خوزستان، احتمالا مربوط به سال ۱۹۵۱.
منبع: نامشخص.

Fig 07

پالایشگاه آبادان، احتمالا در دهه ۱۹۳۰.
منبع: آرشیو BP

از زاویه دیدی فراتر از این، آبادان به مرکزی اقتصادی، نمادی از مدرنیته و کانون توسعه بدل گشت. در دهه ۱۹۳۰، نفت شهری چندفرهنگی – گرچه تفکیک شده – با رشدی اجتماعی – گرچه نابرابر – به وجود آورد. در کنار حلبی آبادهای فقیرنشین حومه‌های شهری طبقه متوسط نیز سکونت داشتند. شهر هم شاهد سرکوب بی‌رحمانه فعالان کارگری بود و هم شاهد تحرک اجتماعی روبه افزایشی. به عنوان باب اصلی ورود فناوری نوین، مد و مصرف گرایی، تصویر آبادان تصویری بود از پناهگاه چپی‌های لیبرال.

اعتصاب‌های کارگری سال‌های ۱۹۲۹ و ۱۹۴۶ خود نشانه‌ای از نهضت ملی‌سازی نفت در سال ۱۹۵۱ بود. آبادان خاستگاه هنرپیشه‌ها، رمان‌نویسان و سینماگرانی مشهور شد، که بسیاری‌شان طنین‌انداز جنبشی شدند که در سال ۱۹۷۹ با براندازی شاه به اوج خود رسید. به دنبال هرج و مرج انقلاب اسلامی، تجاوز عراق به ایران در سال ۱۹۸۰ روی داد که خود منجر به جنگ هشت ساله‌ای خونین شد و در طی جنگ آبادان تخلیه و بمباران شد.

امروز آبادان گرچه دوباره مسکونی شده است، اما هیچگاه ارج و شکوه پیش از انقلاب خود را بازنیافته است. نفت قدرت جادویی‌اش را از دست داد و پیشرفت آبادان ناگهان از حرکت بازایستاد. صاحبان قدرت شهر را کمابیش از یاد بردند. اما خاطره آبادان قدیم همچنان زنده است.

ایجاز و فشردگی تاریخچه شهر تا حدی در نثر نفس‌گیر دریغنامه‌‌هایی چون آنچه در زیر می‌آید، ملموس است:

Fig 08

طرح جلد انگلو و بنگلو در آبادان (۲۰۱۰) اثر ولی‌زاده
منبع: تصویر از نویسنده

»تداعی آن چه را که به نام زندگی در چهارچوب قواعد و مقرارات خاص، و فرهنگ شهر آبادان، ناشی از دیسیپلین انگلیسی‌ها با خصوصیات هفتاد و دو ملت، که به نام جمعیت آبادان، به دور از تمام عقب‌ماندگی‌های شهرهای دیگر، نفس‌های شادمانی و آسایش را می‌کشید، به یاد می‌آورم، بیش از یک رویا حس نمی‌کنم؛ رویایی که به سرعت برق، در طول سال‌های زندگی‌ام گذشت، و بر این باور دست یافتم، که با آبادان با همه خوبی ها و مهربانی‌ها، و خونگرمی‌ها و مهمان‌نوازی‌ها، و زیبایی‌هایش، با پیشرفت‌هایش، و اصولی‌ بودن قواعد زندگی، به سبک ملت‌های متمدن، هرچه بوده، خود رویایی بیش نبوده است، ناچار بر آن شدم که هر آن چه دیده و شنیده و لمس کرده، و آزموده و سپری کرده‌ام، از آغاز تولد، تا روزی که به ناچار، گرفتار جنگ تحمیلی شدیم، به نام »آبادان رویا بود« شرح دهم.«

این متن از بخش آغازی کتاب انگلو و بنگلو در آبادان (۲۰۱۰) برگرفته شده، که اولین کتابی است که ایرج ولی‌زاده (متولد ۱۹۳۸) نگاشته است. نگارنده در رادیو، تئاتر و در پالایشگاه کار می‌کرده است. این اثر یکی از کتاب‌هایی چند است که شیفتگان آبادان، تاریخنگاران آماتور و شخصیت‌های محلی درباره سه دهه اخیر نوشته‌اند.

کتاب ولی‌زاده که بر اساس خاطرات خود او و پدرش نوشته شده، به جریان سیال ذهنی آشفته‌ای می‌ماند، فراموش‌کار اما پراطلاعات. روایت از موضوع و قالبی به موضوعی دیگر در صفحه‌ای دیگر می‌پرد: به خاطرات شخصی رشد و پرورش در خانه‌ها و خیابان‌های آبادان تا ترجمه‌هایی از مقالات روزنامه انگلیسی زبان شرکت نفت می‌پردازد؛ از گزارش‌ دستاوردهای مهندسی پالایشگاه می‌نویسد تا دستورطبخ غذاهای محلی؛ و از توصیفات دقیق و پرجزییات معماری تا فهرست رکورد ورزشکاران محلی.

سرتاسر روایت با حکایت نفت گرده خورده و طرح جلد کتاب نیز این را نشان می‌دهد: برج های پالایشگاه در پس عنوان کتاب نمودار است و زیر عنوان تصویر مردانی که صنعت نفت را تاسیس کردند و در نتیجه آبادان مدرن را – که این نیز با خانه‌ ویلایی آراسته‌ای نموده شده است. گوشه سمت چپ بالای جلد کتاب به سادگی واژه »هویت« درج شده است. طرح جلد نیز مانند محتوای کتاب ارتباط بی‌واسطه‌ای ایجاد می‌کند میان نفت، نیروهای خارجی سرمایه‌داری که نفت استخراج می‌کردند و توسعه مادی‌ای که نفت در جامعه محلی آشکار ساخت.

ولی‌زاده ضمن این که از واقعی بودن گذشته می‌پرسد، گذشته رمانتیکی را تصویر می‌کند و از خود می‌پرسد آيا آبادان رویایی بیش نبود؟ یا اصلا آبادان همچون یک رویا بوده است؟

این رویا را امروز بسیاری از آبادانی‌هایی زنده نگاه داشته‌اند، که می‌کوشند در قالب عکس، شیء و داستان آن را به تصور بکشند؛ گیریم این افراد بسیار جوان‌تر از آن باشند که بتوانند شهر رابه یاد بیاورند یا حتی مسن‌تراز آن که بتوانند بنویسند. هرقدر که این رویا روزگاری گذرا بوده و امروز موقتی، همواره در نوستالژی آبادانی بارز است – و کمابیش همانگونه که من دریافتمش برای هر بازدیدکننده‌ای ملموس است.

Fig 09

خیابان‌های آبادان، دهه‌های ۱۹۵۰ یا ۱۹۶۰.
منبع: شرکت نفت ایران و انگلیس.

مدح نوستالژی

در سفر اولم به آبادان، یکی از بستگان دوستی – که ناخدای سابق یک تانکر نفتکش بود – یک روز تمام را وقف نشان دادن تمام محله‌ها، موزه‌ها و بازار شهر به من کرد.

او از خاطرات خوش گذشته، از مکان‌ها و از مردمی می‌گفت که پیش از جنگ و انقلاب و پیش از ملی‌شدن نفت با ایشان رفت و آمد داشت: عکاسخانه فانتزی عکاس یونانی که مردم برای عکس ازدواج‌شان سراغ‌اش را می‌گرفتند؛ دکان مرد یهودی سرمیدان که مجله‌های خارجی می‌فروخت؛ سرسرای هتلی که مهندسان نفت از هشت‌گوشه دنیا در آن جمع می‌شدند و قصه‌های درازشان را درباره ویسکی سر می‌کردند.

اما در عین‌حال ناخدا شتاب داشت به مکان خاصی برسد: مغازه بی‌تکلف کوچکی در بازار که عکس چاپ می‌کند و سی‌دی و دی‌وی‌دی و عینک دودی می‌فروشد. ناخدا در این مغازه از قبل هدیه‌ای برای من سفارش داده بود. آلبوم سنگینی با جلد چرم مصنوعی پر از پرینت عکس‌هایی از آبادان قدیم. فروشنده از اینترنت عکس جمع آوری می‌کند و درست همانگونه که کسی آلبومی خانوادگی سفارش داده باشد، عکس‌ها را می‌فروشد.

در آلبوم عکس استخرهای شنا است و شام و پیک‌نیک خانوادگی در پارک‌ها، مسابقات قایقرانی، نمایشگاه‌های گل و تصویر بچه‌هایی که پرستارهای متبسم واکسینه می‌کنندشان. بیشتر زنان بی‌حجاب‌اند و لباس‌های گلدار دارند و موهای شینیون شده به سبک آئودری هپ‌برن و سوفیا لورن. به دوربین لبخند می‌زنند. در عکس‌های سیاه و سفید جنتلمن‌های سبیل چخماقی کت و شلوار، کلاه پهلوی و کراوات به تن دارند. و در عکس‌های رنگی شلوارهای دم‌پا گشاد و بلوزهای دگمه‌دار و یقه پهن پوشیده‌اند و آرایش موی دهه هفتاد دارند.

ترافیکی در خیابان‌ها نیست و اتومبیل‌ها امریکایی‌اند. به پارک‌ها، باغ‌ها و پرچین‌ها رسیدگی شده. آبادان از جهاتی به حومه شهر بی‌جنب و جوش فلوریدای بعد از جنگ شباهت دارد، که این تصویر باصفا صرفا با دود پالایشگاه در پسزمینه مخدوش شده باشد.

باشگاه‌های اجتماعی افتخار میزبانی افراد سرشناسی را دارند.

Fig 10

اسطوره جاز دیزی گیلیسپی در کنار خواهر شاه، شاهزاده شمس پهلوی، در کنسرتی در سال ۱۹۵۶ رو به دوربین است.
منبع: مجموعه دیزی گیلیسپی، مرکز بایگانی، موزه ملی تاریخ امریکا و مؤسسه اسمیتسونین.

Fig 11

دیوای پاپ ایران گوگوش در حال آواز در باشگاه شبانه‌ای در آبادان، حدود دهه 1960.
منبع: عبدالعلی لهسایی‌زاده.

Fig 12

یک گروه جاز محلی در حال اجرا.
منبع: شهریار تشنیزی.

Fig. 13

دختران بسکتبالیست آبادانی.
منبع: نامشخص.

Fig. 14

کودکی با اتومبیلی شیک و پیک ژست گرفته است.
منبع: پل شرودر.

خاطرات گذشته در آبادان امروز مفهومی از قداست به خود گرفته است. به شکل نماد، روایت‌، نوشته و اشیایی درآمده که مردم عادی آبادان جمع آوری، حفظ و بازتولید می‌کنند تا اکنون را به گذشته پیوند بزنند.

برخی آبادانی‌ها محتکران پرشوری هستند که عکس، روزنامه‌های شرکت نفت، اسناد شخصی، یونیفرم، پوستر، مدال‌های افتخار، حتا کوپن‌های جیره‌بندی، بلیط‌های سینما و جدول اوقات اتوبوسرانی جمع‌آوری می‌کنند. در هر شامی که در آبادان بدهند، میزبان جعبه‌های یادگاری را پیش می‌کشد و قصه‌ زندگی درازی را که در شهر از سر گذرانده داستان می‌کند. حتی آبادانی‌های جوان هم علاقه زیادی به آبادان قدیم نشان می‌دهند.

آبادانی‌ها در طی جنگ ایران و عراق در چهارسوی دنیا پراکنده شدند. آبادانی‌هایی هستند که در اقصا نقاط ایران و جهان زندگی می‌کنند و با این همه هرجا که باشند – شامل رسانه‌های اجتماعی – به گردهم‌آمدن با آبادانی‌های دیگر گرایش دارند. در شبکه فیس‌بوک گروه‌هایی چون »بچه‌های صنعت نفت« عکس‌ها و داستان‌هایی را همخوان می‌کنند که آبادانی‌ها این سو و آن سوی جهان می‌فرستند. در دنیای آفلاین آبادانی‌ها در باشگاه‌ها و گروه‌ها خواه در لوس آنجلس، خواه در لندن یا در تهران جمع می‌شوند. جمعیتی هم هست برای کارکنان شرکت نفت سابق در غرب، به نام انجمن آبادان. در خبرنامه این جمعیت، اعضای گروه خاطره، طنز و عکس به اشتراک می‌گذارند.

گذشته آبادان جای اگزوتیکی است.

آلبوم عکس مغازه بازار را که تورق می‌کنم، متوجه می‌شوم دسته‌ای نوجوان پشت سرم جمع شده‌اند که عکس‌ها را نگاه کنند. هیجان‌زده‌اند، و دل‌شان یکی از آن آلبوم‌ها می‌خواهد. بااین که میزبانم تلاش می‌کند چانه بزند، قیمت آلبوم یک‌کلام است: بازار نوستالژی رونقی دارد.

از منظر حال گذشته آبادان جای اگزوتیکی است. اما به صفحه‌های پایانی آلبوم عکس که می‌رسم، عکس‌ها حکایت از داستانی غبارآلوده‌تر دارند. صحنه‌هایی دلسردکننده آبادان را در هیئت شهر ارواح گلوله‌باران شده‌ای نشان می‌دهد با کودکانی که روی لاشه سوخته تانکی جنگی بازی می‌کنند؛ حزن و غم در چهره سربازانی نقش بسته که زیر پارچه‌نوشته‌های خونرنگ شهادت ایستاده‌اند.

آبادانی که یک بار طعمه جنگ شد، و شاید هیچگاه دیگر نتواند به روزگار قبلش بازگردد.

در مدت زمانی بسیار کوتاه، آبادان یک سلسله جهش حیرت‌انگیز و وقفه ناگهانی در روند حیاتش از سر گذرانده است. روی همین ناپیوستگی است که نوستالژی بنا می‌شود: دانه‌ای را پیشگامان کاشتند که به سرعت برق واحه‌ای را به ترقی رساند و از پی آن به شکوفایی سرسام‌آوری رسید، و آنگاه تخریبی ناگهانی تنها سرابی از آن به جا گذاشت. اما آبادان تنها یک سراب نیست. فرهنگ آن را در اقصی نقاط دنیا آبادانی‌ها ستایش می‌کنند. در بخش بعدی این جستار به این موضوع خواهیم پرداخت که آبادان جای ویژه‌ای است؛ و نیز به این موضوع که نفت چگونه به پیدایش هویت استثنايی آبادان کمک کرد.

بخش دوم را بخوانید.

بخش سوم را بخوانید.

نکته: این جستار سه قسمتی نسخه خلاصه‌ای است از مقاله »شهر نفتی در میانه عصر جاز: نوستالژی، جادو و عصر نوین در آبادان« از راسموس کریستین الینگ، که در نشریه مطالعات فرهنگی، شماره ۲، نوامبر ۲۰۱۴ چاپ شد.

بخش نخست این جستار بازچاپ جستاری سه قسمتی است که توسط گروه رسانه عجم منتشر شده بود. از این رسانه سپاسگزاریم که اجازه بازچاپ این مقاله را در این جا به ما داد و از همه خوانندگان این وبگاه دعوت می‌کنیم از این پایگاه اینترنتی که به مطالعات مربوط به ایران و دنیای فارسی‌زبان – در گذشته و در حال – می‌پردازد دیدن کنید.

مجوز کریتیو کامنز
آبادان: رویاهای شهر نفت‌خیز و نوستالژی آتیه‌ای گذشته در ایران (بخش نخست) توسط
راسموس کریستین الینگ (Rasmus Christian Elling) مجوز دارد تحت کریتیو کامنز نسبت‌دادن-غیرتجاری-بدون انشقاق 4.0 بین‌المللی License.
بر اساس مقاله‌ای با همین مضمون که در ajamm.com چاپ شده است.

Filed Under: Articles

Comments

  1. Roozbeh says

    ژوئن 11, 2016 at 4:41 ب.ظ

    مانند سایر مقالات آقای الینگ بسیارعالی و واقعگرایانه است و افق های تازه ای از تاثیر فرهنگی اجتماعی نفت بر شهر آبادان پیش روی مخاطبان میگشاید.

    سپاس

    پاسخ دادن
  2. لاله خواجوی نیا says

    ژوئن 23, 2016 at 6:10 ب.ظ

    سلام مقاله شما بسیار آموزنده و قابل ستایش هستید… من دانشجویی هستم که احتیاج به داشتن یک سری اطلاعات تاریخی در باره شهرستان آبادان قبل از تاسیس پالایشگاه نفت رادارم برای رساله از شما ممنون میشوم که در این خصوص راهنمای اینجانب باشید. سپاسگزارم

    پاسخ دادن

پاسخ دهید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقوله ها

  • Articles

نظرات اخیر

  • شروع روزگار مدرن آبادان - اروند پرس| ArvandPress در شروع روزگار مدرن آبادان
  • آبادان در عهد باستان و اوائل قرون وسطی - اروند پرس| ArvandPress در آبادان در عهد باستان و اوائل قرون وسطی
  • آبادان در عهد باستان و اوائل قرون وسطی - اروند پرس| ArvandPress در آبادان در عهد باستان و اوائل قرون وسطی
  • دكترعلي بحراني پور در آبادان در عهد باستان و اوائل قرون وسطی
  • محمدعلی در زندگی دیجیتالی آبادان پس از دوران زوال: تصاویر قدیمی و گذشته‌های در قیدحیات در جمعیت‌های مجازی آبادانی

· Abadan:Retold © 2021 ·

loading لغو
نوشته فرستاده نشد - رایانشانی‌های خود را بررسی کنید!
بررسی رایانشانی نافرجام ماند، خواهشمندیم دوباره تلاش کنید
پوزش، وب‌نوشت شما نمی‌تواند نوشته‌ها را با رایانامه به اشتراک بگذارد.