بازگویی آبادان

جستجو

  • مقالات
  • English

زندگی دیجیتالی آبادان پس از دوران زوال: تصاویر قدیمی و گذشته‌های در قیدحیات در جمعیت‌های مجازی آبادانی

ژوئن 13, 2016 By Narges Ghandchi 2 Comments

اشتراک‌گذاری این:

  • برای اشتراک‌گذاشتن فیسبوک خود کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)
  • برای به اشتراک گذاشتن در توییتر کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)
  • برای رایانامه کردن این به دوستان کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)
  • بیشتر
  • برای به اشتراک گذاشتن روی لینکداین کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)
  • برای به اشتراک گذاشتن در رددیت کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)
  • کلیک کنید تا روی گوگل+ به اشتراک گذاشته شود (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)
  • اشتراک‌گذاری روی اسکایپ (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)
  • کلیک نمایید تا روی Pocket اشتراک گذاشته شود (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)

شیرین ولتون

گذشته کشوری است خارجی: همه چیز در آن جور دیگری انجام می‌گیرد.

ال. پی. هارتلی، واسطه ۱۹۵۳

شعبده آنلاین آبادان: جادوی تکنولوژی

از هرراهی هم که کسی بخواهد سرگذشت آبادان را دریابد، تصویرها و نوستالژی به وضوح باب ورود به این فهم‌اند. درحالی‌که تصویرها موادی هستند که هویت شهر نفتی برپایه آن‌ استوار است، نوستالژی بخش عظیمی از چگونگی پیدایش آن تا کنون و در حال را تشکیل می‌دهد. امروزه شبکه‌های اجتماعی، آنلاین و غیر آنلاین، نقش چشمگیری در زنده نگاه داشتن خاطره آبادان دارند. فضاهای مجازی سایت‌های معاصر برجسته‌ای هستند با داستان‌های دیجیتالی رایج بین نسل‌ها و بینامللی که خاطرات و نوستالژی جمعی را در سطحی جهانی شکل می‌دهند. ضمن آن که شیوه‌های روایی به یاد آوردن آبادان به وضوح به دوران قبل از اینترنت برمی‌گردد. شکل‌های سنتی کلامی همچون نامه‌ها، روزنگاشته‌ها و عکس‌ها، و رسم‌های قصه‌گویی‌ خانوادگی همه و همه درخدمت قابل فهم ساختن گذشته فردی و جمعی آبادانی بوده‌اند. ازاین جمله، روایت‌های شگرفی اغلب دوران گذشته و آدم‌ها و چیزهای از دست رفته – مانند اشیاء، خانه‌ها و شیوه‌های زندگی- را بازگو کرده‌اند. به علت حس گسست میان واقعیت‌های حال و گذشته شهر، توأم با ساختار مستحکمش با لایه‌هایی نمادین، آبادان قدیم برای بسیاری از اهالی قدیمی آبادان (ایرانی‌ها و غیرایرانی‌ها) که در سراسر جهان پراکنده‌اند، به زبان ال. پی هارتلی در رمان واسطه‌اش مانند »کشوری خارجی« است، که همه چیز به طور قطع در آن »جور دیگری« انجام می‌گرفته است. حتی بسته به این که چه کسی قصه‌گوی این روایت است، روایت به سیاق داستان بربادرفته درخاطر تداعی می‌شود؛ دنیای خانواده‌های مرفه، سالن‌های رقص، ژیگولوها و باربیکیو، که خود تقریبا یک شبه به جنگ کشیده می‌شود و مهاجرت انبوه و ویرانی عینی و نمادین از پی آن. بااین همه، تصاویر تاریخی آبادان، چه تصاویر ذهنی و چه عکاسی، امروز مرتباً با واقعیت عینی کنونی‌اش در قیاس قرار می‌گیرد: شهری در منظر دوران پس از جنگ و در سده‌ای جدید متاثر از چارچوب‌های سیاسی و شرایط اجتماعی و اقتصادی متغیر پیوسته خود را بازمی‌سازد.

همانطور که در این جستار به آن خواهم پرداخت، اینترنت در روایت همعصربودگی آبادان – شامل مفهوم گسترده ترش یعنی »تولدی دوباره« – نقش چشمگیری ایفا می‌کند. در طی دهه گذشته، اعضای جمعیت مرتبط با شهر، هم قدیمی‌ها و هم جدیدها، آنلاین برای آبادان زندگی دوباره مجازی و بی‌نظیری فراهم ساخته‌اند. صفحه‌های گروه‌های واقع در فضاهای ارتباط جمعی که به آبادان اختصاص یافته‌اند و همچنین فضاهای ویژه آبادانی‌ها در شبکه‌های اجتماعی پیکربندی جدیدی از جریان‌های جمعی پرداختن به شهر، به معنای پیوست به گذشته اش را[۱] به دست می‌دهند. بسیاری از این جریان‌های روان‌جامعه‌شناختی پیوندهای مجازی به طور قطع تصویری و حتی سینمایی هستند. بیشتر مبتنی هستند بر معرفی و عرضه عکس‌هایی از مجموعه‌های خانوادگی قدیمی که دیجیتالی شده‌اند و چیزهای دیگری که دیجیتالی و برگرفته از منابع آنلاین و آفلاین در سراسر شبکه همخوان می‌شوند. این پدیده معاصر و سحرانگیزی را عرضه می‌دارد که خود محمل تحلیلی این جستار را شکل می‌دهد: بایگانی رسانه‌های اجتماعی و مردمی. همانگونه که به زودی بحث خواهم کرد، این پدیده جریان جامعه‌شناسانه چشمگیری را دربرمی‌گیرد؛ جریان زنده نگاه داشتن گذشته آبادان در اکنون.

»در اکنونی« آبادان که به پیشنهاد من محصول پرداخت و ارتباط آنلاین با شهر است، همچنان ثمره توسعه گسترده اجتماعی-اقتصادی آفلاینی [در دنیای واقعی، و نه مجازی] است، که پیوسته در فضای ملموس شهر آبادان صورت گرفته و البته شرح کامل توضیحاتی در این باب خارج از چارچوب مورد مطالعه این جستار است. یک نمونه از این تلاش منطقه‌ای برای تثبیت دوباره هویت تاریخی شهر را می‌توان در سرمایه‌گذاری دولت در ساخت موزه جدید نفت در آبادان دید. این بخشی از ابتکار عمل معاصر را برای ایجاد هشیاری ملی به تاریخچه نفت با توسعه تعدادی موزه نفت در سطح کشور از جمله مسجد سلیمان و تهران شکل می‌دهد. همزمان کار تاریخشناسان، رمان‌نویسان، عکاسان و هنرمندان کشور نیز این است که همچنان به نمایش شهر آنگونه که بود، هست و می‌توانست باشد، بپردازند.

بااین همه، برش‌هایی از تصویر آبادان معاصر در سال‌های اخیر در منظری دیجیتالی ساخته شده است. این جریان‌های جمعی بایگانی آماتور از نظر من به سهم خود ضامن توجه بخش علمی است. بدین شکل نمایش منطقه‌ای و جهانی شهر در فرآیند شبکه‌ای و به هم پیوسته یادآوری و فراموشی در هم می‌آمیزد و ایجاد می‌شود. این همعصربودگی دیجیتالی آبادان است، که بسیاری از جمعیت‌های مجازی پدیدآورده‌اند و من در این جستار قصد واکاوی آن دارم. برای تعیین حدود و چارچوب این بحث، مفهومی تئوری مرتبط با این موضوع را معرفی می‌کنم، »حافظه شبکه‌وار دیجیتالی« (هاسکینز، ۲۰۰۹:۹۲)؛ »حافظه بایگانی زنده‌ای« که ویژگی‌های گذشته را در حال دیجیتالی حفظ می‌کند. تاکید بر ماهیت زنده این بایگانی به ما کمک می‌کند که دریابیم چگونه اشتغال و حضور دیجیتالی آبادانی‌ها، به خصوص از طریق عکس‌ از مرز خاطره و یادبود و نوستالژی‌ای که اساسا بر فقدان وروزگار گذشته تاکید دارد، فراتر می‌رود (سونتاگ ۱۹۷۷)[۲]. بدین ترتیب، پرسش این جستار این است که چگونه آبادان قدیم – به ویژه از دهه ۱۹۵۰ تا پایان دهه ۱۹۷۰ – به طور آنلاین و در قالب مجازی و تصویری و در فضای جمعی »حیات دوباره‌ای« دیجیتالی می‌یابد و پیامدهای آن چیست؟ اما نخست، لازم است توضیحی درباره هویت زیباشناختی خاص آبادان بیاوریم، چراکه این خود بیانگر این امر است که چرا و چگونه امروز شهر چنانکه بود یادآوری، درک و به صورت دیجیتالی زنده نگاه داشته می‌شود.

تصاویر و تصوراتی در و درباره آبادان

فرهنگ تصویری نقشی محوری در ایجاد »ایده« و مفهوم ایده‌آل (آرمانی) آبادان ایفا کرده است. پس از کشف نفت در ۱۹۰۸ در مسجدسلیمان توسط یک گروه زمین شناس بریتانیایی تحت حمایت کارفرمای بریتانیایی ویلیام ناکس دارسی، شهر برای تأسیس شرکت نفت ‌ایران وانگلیس (AIOC) بنیانگذاری شد. در سال‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ در عهد قدرت بریتانیا، مجتمع‌هایی مسکونی به همین منظور مشخص و برای سکونت کارمندان شرکت و خانواده‌های‌شان در مکان‌هایی ویژه، همچون بریم، بوارده و سایر مناطق مسکونی در آبادان و شهرهای اطراف تأسیس شد. به دنبال این اشتغالات مقدماتی، ویژگی‌های بعدی »شهر شرکت«[۳] پیش آمد؛ این یعنی فرآیند اجتماع‌سازی (احسانی ۲۰۰۳) که خود شامل بنیان یک زیرساخت شهری بود. برای رعایت نظام اجتماعی (و سیاسی)[۴] متناسب با ساکنان بین المللی شهر قالب‌ اقتصادی‌اجتماعی و زیبایی‌شناختی آن‌ها – از لحاظ معماری، زیرساخت، امکانات تفریحی، خواندنی‌ها، سیستم روشنایی خیابان‌ها و امکانات زندگی – در اختیارشان قرارگرفت. در نتیجه، بین دو دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۵۰ شهر نفتی به طور گسترده‌ در پروپاگاندای بریتانیایی از جمله نگاشته‌ها، عکس‌ها و فیلم‌های تولید شده در پیش و اوان بیداری نهضت ملی شدن صنعت نفت توسط مجلس ایران در سال ۱۹۵۱ نقش مهمی یافت. در این دورنگاه مدرن استعمارگری نوین بریتانیایی در حوزه خاورمیانه، آبادان همچون ناکجاآبادی جهانی مفتخر از برنامه‌های پیشرو رفاه اجتماعی و مالامال از منابع و امکانات پیشرفته رفاهی مورد تجلیل قرار می‌گرفت. نمونه‌هایی از این دست را می‌توان در زیر دید. تصویر ۱ مقاله‌ای را درباره آبادان از نشریه ریویو نفت خاورمیانه در سال ۱۹۴۸ نشان می‌دهد. این مقاله گزارشی مستندی است درباره مسکن، سیستم حمل و نقل، مغازه‌ها، کاباره‌ها، سینماها و استخرهای روباز که بریتانیا برای کارمندان شرکت نفت و خانواده‌های‌شان تدارک دیده بود (تصویر ۲، آ۳ و ب۳).

Figure_1

تصویر ۱: ریویو نفت خاورمیانه – ایران، ۱۹۴۸. منبع: آرشیو شرکت BP.

Figure_2

تصویر ۲: ریویو نفت خاورمیانه – ایران ۱۹۴۸. منبع: آرشیو شرکت BP.

Figure_3a

Figure_3b

تصویر ۳آ و ۳ب: برگرفته از کتابچه اداری شرکت نفت ایران و انگلیس که در مه ۱۹۴۸ درانگلستان چاپ شده است. منبع: آرشیو شرکت BP.

تصویر ۴ از روزنامه بریتانیایی دیلی تلگراف (۱۹۵۱) این مفهوم را بهتر می‌رساند که چگونه آبادان با افتخار و با الفاظی چون »یگانه« و پیشرو در انگلیس توصیف می‌شد. این گزارش به خصوص خدمات رفاه اجتماعی موجود در آبادان را مورد ستایش قرار می‌دهد که بخشی از کمپین وسیع‌تر انگلیس را برای بقای تاثیرش در منطقه در آستانه بیداری ملی شدن صنعت نفت شکل می‌دهد.

Figure_4

تصویر ۴: دیلی تلگراف، ۱۹۵۱. منبع: آرشیو شرکت BP.

در خود آبادان، رسانه‌ محلی نیز پیشرفت‌های اجتماعی جامعه و ویژگی‌های ممتاز جهانی آن‌را تجلیل می‌کرد. تصویر ۵ نشریه محلی »آبادان امروز« را نشان می دهد؛ هفته نامه‌ای که به نفع کارمندان شرکت نفت و یا بعدتر شرکت ملی نفت ایران (NIOC) چاپ می‌شد.

Figure_5

تصویر ۵: »آبادان امروز« (۱۹۵۱). منبع: این تصویر توسط پل شرودر در۲۰۱۱/۳/۲۰ اسکن و آپلود شده است.

(آخرین بازدید آنلاین در تاریخ ۲۰۱۴/۱۲/۱۰، در این لینک )

این تصویر به سپتامبر ۱۹۵۹ برمی‌گردد. در این تصویر فهرست‌ بی‌شماری از رویدادهای درون شهر را از نمایش فیلم گرفته تا فعالیت‌های تفریحی، باشگاه‌های ورزشی و تبلیغات می‌بینیم. اگرچه در پس‌زمینه تنش‌های اجتماعی-اقتصادی و موج پی‌درپی اعتصاب‌ها و اعتراضات کارگری در سطح خوزستان گسترده به نظر می‌رسد. این بخشی از واقعیت وسیع‌تری بود که توسط پروپاگاندیست‌های بریتانیایی سرکوب و »خارج از بحث« تلقی می‌شد.

این نوع از منابع رسمی تاریخ آبادان امروزه بیشتر در بایگانی‌های مرتبط با تاریخ نفت ایران یافت می‌شود. در انگلستان بخش چشمگیری از این دست منابع شامل آرشیو BP در دانشگاه وارویک و بایگانی‌های ملی در کیو در لندن قرار دارد. علاوه بر این، دولت ایران اخیراً اعلام کرده است که تصمیم دارد در طی یک سری پروژه‌های موزه نفت، همانطور که پیشتر بیان کردم، برخی اسناد تاریخی مرتبط با تاریخ نفت ایران را در دسترس عموم قرار دهد.[۵]

Figure_6

تصویر ۶: روی جلد آلبوم عکس AIOC از دهه ۱۹۴۰.منبع: آرشیو BP.

گرچه این بایگانی‌ها به عنوان تامین کنندگان پرتره رسمی اغلب ممکن است فاقد جزییات و ریزه‌کاری‌های روایی تجربیات زندگی شده باشند. بیشتر این جزییات قوم‌نگاری ثمره عکس‌های پرطرفداری است که ساکنان آبادان گرفته‌اند، و خاطراتی که فراهم آورده‌اند. همانطور که بعدتر بدان خواهم پرداخت، این خود امروز توضیحی است برای محبوبیت بیشتر آرشیو شبکه‌های اجتماعی. اما نخست بگذارید بستر اصلی تولید چنین عکس‌های آماتوری را در نظر بگیریم.

مجموعه‌های عکس خصوصی آبادان مربوط به پیش از انقلاب عمدتا از دوران حضور پسابریتانیایی، یعنی از دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰، نشأت می‌گیرد. این مجموعه‌ها به ایرانی‌ها و همچنین خارجی‌هایی (غیرایرانی‌ها) که روزگارشان در ارتباط با »شرکت نفت« بوده تعلق دارد. درطی این دوره پیشرفت‌های تکنولوژی دوربین‌های عکاسی سبک‌تر و سریع‌تر در سرتاسر جهان انقلابی در رسم و روال عکاسی مردمی به پا کردند.[۶] از دهه ۱۹۵۰ در ایران به دنبال شکوفایی مصرفگرایی عمومی جهانی پس از دوران جنگ (جهانی)، عکاسخانه‌ها، باشگاه‌های عکاسی آماتور و مسابقات محلی در شهرهای کوچک و بزرگ در سرتاسر کشور رواج و گسترش پیدا کرد. این فعالیت‌ها و سرگرمی‌های طبقه متوسط محصول اقتصادی-اجتماعی برنامه‌های گسترده‌تر صنعتی‌شدن و مدرنسازی عصر محمدرضا پهلوی (۱۹۴۱-۱۹۷۹) بود. فرهنگ تصویری و عکاسی – از تبلیغات عمومی گرفته تا کارت‌های شناسایی، شناسنامه‌ و پاسپورت – همه نقش چشمگیری در برنامه گسترده‌تر ملی‌سازی ایفا می‌کرد. در آبادان، و دیگر شهرهای بزرگ طبقات روبه رشد متوسط ایرانی برای پرتره‌های رسمی خانوادگی و عروسی به استودیوهای عکاسی مراجعه می‌کردند و به این شکل مستندساختن روایت‌های خانوادگی در آلبوم‌های عکاسی خصوصی شروع شد (دماندان ۲۰۰۴؛ خدادادی مترجم‌زاده ۲۰۱۳).

 بااین همه آبادان طلایه‌دار خاصی در مدرنسازی تکنولوژی در ایران بود. عکاسخانه‌های شهر آخرین تجهیزات عکاسی اروپا و سایر نقاط جهان مانند ژاپن را می‌فروختند. از قبل ارتباطات تنگاتنگ نفتی ایران و ژاپن، در قالب شرکت پتروشیمی ایران-ژاپن (IJPC) بسیاری از کارمندان ایرانی شرکت و خانواده‌های‌شان بخشی از دوران کاری‌ خود را در ژاپن می‌گذراندند و به همین‌ترتیب آخرین تجهیزات تکنولوژی را با خود به آبادان می‌آوردند (عنایت ۱۹۹۴). تصویر ۷ در زیر، از هفته نامه »آبادان امروز« (۱۹۵۹) اطلاعاتی درباره »جامعه عکاسی« در بخش »اینسو و آنسوی« به دست می‌دهد. این فهرست گزارشی از نشست عمومی سالانه مارس آن سال را نشان می‌دهد. از همین گزارش درباره فعالیت‌های جامعه عکاسی، مسابقات و ملاقات‌های جمعیت (از جمله اعضای ایرانی و بین‌المللی) و نیز پیشرفته‌ترین تاریکخانه‌های موجود در باشگاهی که طبق گزارش باکیفیت‌ترین تصاویر را تولید می‌کرده، می‌خوانیم.

Figure_7

تصویر ۷: »آبادان امروز« جلد ۳، شماره ۳۹، ۱ آوریل ۱۹۵۹، که توسط پل شرودر به صورت آنلاین اسکن و آپلود شده. بازدید آنلاین در این سایت.  آخرین بازدید: ۲۰۱۴/۱۲/۱۰.

موردی دیگر از ژوئیه همان سال (تصویر ۸) عکسی از اعضای جامعه عکاسی را در یک »سفر عکاسی« با جاذبه‌های توریستی این سوی و آن سوی ایران نشان می‌دهد، که در این مورد تحت عنوان »قصر شیخ« فهرست شده است؛ با ارجاع به یکی از قصرهای شیخ خزعل عربی – حال یا قصر فیلیه (تاسیس ۱۹۱۷) در نزدیکی خرمشهر یا قصر حمیدیه در نزدیکی اهواز[۷]. »شیفتگان دوربین« که عکس به آن‌ها ارجاع دارد خارجی‌هایی هستند (در این مورد غالبا امریکایی) که در آن دوره در آبادان زندگی می‌کرده‌اند. این سفرها غیرمعمول نبوده است: ساکنان طبقه متوسط آبادان،اهواز و مسجد سلیمان و شهرهای کوچک نفتی تابع اغلب چنین بازدیدهای »گراندتوری« از شهرهای عمده ایران و جاذبه‌های کهن کشور به عمل می‌آوردند، که غالبا با اتوبوس و همچنین از راه خط آهن ترنس-ایران (که در ۱۹۳۸ تکمیل شد و تهران را به خلیج فارس متصل می‌ساخت) صورت می‌گرفت.

Figure_8

تصویر ۸: هفته نامه »آبادان امروز«، جلد ۲، شماره ۸۹، ۲۹ ژوئیه ۱۹۵۹، بازدید آنلاین در سایت .(آخرین بازدید ۲۰۱۴/۱۲/۱۰).

این قبیل فعالیت‌های مردمی عکاسی اشاره‌ای دارد به دوگونه از بازنمایی شهر که هم دوربین‌های رسمی و هم دوربین‌های مردمی تصاویر گوناگونی را از آبادان در دوران »اوج شکوفایی« نیمه قرن بیست شهر ثبت کرده‌اند، که باید اذعان کرد تعدادی دربین آن‌ها به ابزار موردنیاز تولید (تصویری) مجهز بوده‌اند . بسیاری از اقسام عکس‌های خانوادگی که در بالا به ‌آنها اشاره شد، بین دهه‌های ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰، تصویربرداری دیجیتالی شده‌اند و امروزه به صورت گسترده و آنلاین روی سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی آبادانی همخوان می‌شوند. به همین دلیل، دربخش بعد این جستار از دوران پرحادثه جنگ سال‌های ۱۹۸۰ و حوادث پس از آن در سال‌های ۱۹۹۰ جهش زمانی خواهم کرد و به آلبوم بریده جراید / آرشیو آنلاین معاصر به عنوان محمل فهم روی‌خواهم آورد، و نهایتأ برخی از ویژگی‌های بیشتر رمانتیک شده تاریخ اجتماعی جهانی آبادان از دهه‌های قبل از انقلاب را بازسازی خواهم کرد و به نمایش خواهم گذاشت.

تصویرگری آنلاین آبادان: تبارشناسی دیجیتال

در طی دهه گذشته اشتغال‌ آنلاین آبادانی‌ها به تاریخ و هویت آبادان تغییر شکل داده‌ و به مرور دچار تحول شده است. اگرچه شبکه‌های ارتباط جمعی محل عمده حضور فعال در عصر معاصرند، رسم بازپیوند آنلاین به آبادان از فضای دیجیتال خاصی آغاز شد: مجله آنلاین ایرانیان ( (www.iranian.com. این مجله که در ۱۹۹۵ توسط جهانشاه جاوید، یک روزنامه‌نگار ایرانی-امریکایی تاسیس شد و در آن زمان از سانفرانسیسکو اداره می‌شد، به نشر انبوهی از مقاله‌های خبری، عکس، ویدئو، شعر، داستان، نامه‌ و مطالب مرتبط به ایران شهرت دارد. ایرانیان هنوز هم یکی از منابع اصلی اهتمام فرهنگی دیاسپورای ایرانی است. انسان‌شناس اجتماعی شهرام خسروی (۲۰۰۰) در شرحی قوم‌نگارانه از این سایت بخشی را یافته که به آبادان اختصاص داشته و به طور خاص فضای برجسته‌ای بوده است از نوستالژی:

»عکس‌های قدیمی مربوط به پیش از انقلاب همچون عکس‌های پس از دوران جنگ آبادان به نمایش گذاشته شده‌اند. این عکس‌ها تصاویری هستند از خیابان‌ها، میدان‌ها، هتل‌ها و باشگاه‌ها، اما همچنین عکاس‌هایی هستد از تیم فوتبال آبادان، گروهی دانشجویی مربوط به دهه ۱۹۷۰، و یک »نمونه از خانه‌های« آن زمان. در همه این بخش، بیننده سایت تحت تاثیر رنج و مرثیه‌ای نوستالژیک بر شهری محبوب می‌شود، که دیگر وجود خارجی ندارد، بلکه زندگی‌ای مجازی یافته است.« (خسروی ۲۰۰۰:۱۳)

تنها اشاره‌ای را بر این امر که چگونه این دریغ و نوستالژی توسط محیط‌های دیجیتال اجتماعی و در درون این فضا فعال می‌شود، می‌توان در مورد خاص یک خانواده امریکایی – خانواده شرودر – در نظرآورد که مجموعه عکس‌شان از بدو نشر در وبگاه اجتماعی آبادان به شهرت رسید. این نمونه مورد مطالعه، مفاهیم مرتبط بسیاری را در خصوص درونمایه کلی این جستار آشکار می‌سازد.

پل شرودر در دهه ۱۹۵۰، زمانی‌که پدرش – چارلز – در شرکت نفت آبادان شاغل بود زندگی کرده است. من با پل ابتدا در طول پژوهش دکترایم در سال ۲۰۱۳ تماس گرفتم و مجذوب پیوند او با آبادان از راه طیفی از شبکه‌های مجازی شدم. پل با نشر آنلاین گزیده‌ای از اسلایدهای دیجیتالی شده و منحصربه فرد کداکروم (Kodachrome) از ۱۹۵۸ که از مجموعه ۴۵۰ اسلایدی پدرش از آبادان، خوزستان و سایر نقاط ایران در دهه ۱۹۵۰ برگرفته بود، تجربه خود را در سال ۲۰۰۷ در سایت ایرانیان به روایت کشاند. این گزیده تصاویر که پل در این وبگاه به نشر رساند بخشی از جستار-تصویری را شکل می‌داد که او برای این سایت با عنوان »خاطرات یک پسر امریکایی«[۸] نگاشت. آنچه هم پل و هم من – به نوبه خود – تحت تاثیرش قرار گرفتیم، قدرت احساسی تصویرها به عنوان وسیله‌ای برای پیوند آدم‌هایی از هرنوع به آبادان ورای زمان و مکان بود و آنهم به انحایی بسیار واقعی. پل در بازگویی تجربه‌اش از پست آنلاین تصاویر مطلب زیر را با من درمیان گذاشت:

از زمانی که عکس‌های پدرم را در ایرانیان (۲۰۰۷) بازنشر کرده‌ام، از چیزی حدود ۳۰۰ تا ۵۰۰ نفر از اقصی نقاط دنیا چه در ایمیلی مستقیم به خودم و چه در گروه‌های آنلاین دیگر درباره عکس‌ها شنیده‌ام، برای همین خیلی چیزها درباره همه ایده و ایده‌آل آبادانی آموخته‌ام. تردیدی نیست که تنها همین عکس‌ها مشارکتی بوده در خدمت مردمی که آن روزها در آبادان زندگی می‌کرده‌اند، و من زمانی‌که این عکس‌ها را پست می‌کردم هیچگاه انتظار چنین چیزی را نداشتم. هدف من به همین سادگی بود: که جایی که نیازش را دیده بودم پلی شخصی ایجاد کنم… مدت زیادی از پست عکس‌ها نمی‌گذشت که پی بردم گونه‌ای »دهکده جهانی« از آبادان هست که بایست چشم به راه گسترش شبکه‌های تکنولوژی گوناگونی می‌بوده تا بروز بیابد.

(مکاتبه ایمیلی با پل شرودر، [۲۰۱۳/۰۸/۲۳]).

در این نوشته پل قدردان مجموعه غنی و فراملیتی اسلاید پدرش است که به شکل آنلاین و دیجیتالی متشکل از تعدادی چند از فضاهای آنلاین در سراسر دنیا در اختیار مردم قرار داده و دیده شده است. نکاتی که او بیان می‌کند گواهند بر قدرت عکاسی در منظر دیجیتال برای پیوند آدم‌ها با تاریخ یک منطقه، تجربه‌های زندگینامه‌ای و نیز با یکدیگر. بر پایه همین درونمایه، پل باز هم اذعان می‌کند که چگونه »عکس‌ها خاطرات را به عنوان بنیادی برای گفتگو و آموختن فرامی‌خوانند«. همان‌طور که نشان خواهم داد در مورد تصاویر آبادان که آنلاین به نمایش گذاشته شده‌اند این ظرفیت‌ها به وفور به چشم می‌خورند. آنچه جالب است در اینجا خاطرنشان کنم، این است که چگونه محیط دیجیتال نیاز موجود به روایت‌های داستانی، مبادله خاطرات وتایید هویت‌ مرتبط با آبادان را درون این جمعیت‌ها تقویت کرده است. همان طور که پل می‌گوید گویی آبادانی‌ها یک جور »حاضر به یراق در انتظار« شبکه‌های دیجیتالی بوده‌اند که پابه عرصه وجود بگذارند و امر بازسازی دهکده جهانی مجازی‌شان را -هم ایده و هم ایده‌آل- آسان سازند. قدمی بیش به پیش برویم، همانگونه که در بخش بعد این جستار خواهیم دید، حتی محیط رسانه‌های اجتماعی قادرند خاطره را به »تجربه«ای در حال بدل کنند

(فن دیک ۲۰۰۷).

در سال ۲۰۱۱ پل ترتیبی داد که مجموعه عکس‌های شرودر به کتابخانه هنرهای تصویری دانشگاه هاروارد افزوده شود و در دسترس همگان قرار گیرد.[۹] هرجا که این عکس‌ها دیده شده‌اند به طرز چشمگیری روی ایرانی‌ها (نیز غیرایرانی‌هایی چون خود پل) که خاطرات شخصی از آبادان دارند، تاثیر گذاشته‌اند. در لحظه استثنایی و درخورتوجهی، مردی به نام آرش آبخو که اهل آبادان است و هنوز در آن جا زندگی می‌کند، پس از درگذشت پدر پل، چارلز شرودر، از بلاگ تصویری خود برای تجلیل از او استفاده کرد. تصویر ۹ در زیر بخشی از بلاگ تصویری آرش را نشان می دهد که به تجلیل چارلز شرودر اختصاص یافته است.

Figure_9

تصویر ۹: بلاگ تصویری آرش آبخو به تجلیل چارلز شرودر در سی نوامبر ۲۰۱۱ می پردازد: (آخرین بازدید ۲۰۱۴/۱۲/۰۳).

آرش در توصیف آنچه عکس‌های چارلز، نه تنها برای میراث فرهنگ تصویری ایران، بلکه برای نسل‌های آينده، کرده‌اند، پست شخصی تاثیرگذاری می‌نویسد؛ که این تصویر‌ها به آن‌ها نشان می‌دهند که زندگی در این گوشه بی‌بدیل جنوب غربی ایران پیش از انقلاب ۱۹۷۹ و جنگ ایران و عراق (۱۹۸۰-۱۹۸۸) چگونه بوده‌ است:

Figure_10

تصویر ۱۰: اسکرین شات بخش‌هایی از تجلیل آنلاین از چارلز شرودر توسط یک فتوبلاگر متولد آبادان، منبع: آرش آبخو[۱۰].

در تجلیلی که در بالا آمده است، آرش اهمیت عکس‌های چارلز را بیان می‌کند. به گفته او عکاس با این عکس‌ها »مرگ را شکست داده است«. این بیان استعاری نامیرایی را زندگی دوباره مجازی تصاویر که در اسلایدهای آنلاین حفظ شده، تقویت ساخته است. عکس‌ها گویا برای آرش و بسیاری دیگر چون او در حین ساخت فرآیند به یادآوری‌شان »واقعیت« مهمی شده‌اند. انسان‌شناس اجتماعی پل کانرتون (۱۹۸۹) در اثر سازنده‌اش جوامع چگونه به یاد می‌آورند استدلال کرده است که ارتباطات میان نسل‌های متوالی را اغلب انزوای ذهنی و احساسی که هریک از نسل‌ها و خاطرات خاصی که تجربه کرده‌اند به تأخیر می‌اندازد. آنچه در این جا با توجه به مثال پیش و در ارتباط با بستر گسترده‌تر مجازی آبادان لازم به ذکر می‌دانم قدم‌های درحال بروزی در ارتباطات بینانسلی است که ریشه در جریان‌های‌ ارتباطی دیجیتال دارد.

عکس های محبوب و مردمی آبادان در چنین بستری که به صورت آنلاین نمایش داده شده و دیده می‌شوند نسل های پیش و پس از انقلاب آبادانی‌های قدیم را از لابه‌لای اهتمامی جمعی برای استخراج معنا به هم پیوند می‌دهند. این آمیزش خاطرات بین نسل‌ها یادآور مفهوم تئوری »پساخاطره« هیرش (۲۰۱۲) است که آن را به خصوص در اینجا مرتبط می‌یابم. هیرش توصیف می کند که چگونه اشخاص قادر خواهند بود برخی حوادث را از طریق صورت‌های فرهنگی و معنایی (همچون عکس، روزنگاشت و نامه) که خاطرات واقعی درون‌‌ آن‌ها آشکار می‌شوند »بشناسند«. پساخطرات سینه به سینه به کسانی می‌رسند که تجربه دست اولی از آن‌ها ندارند و نسخه‌هایی شبیه‌سازی شده از خاطرات را تشکیل می‌دهند. آرش که کودکی‌اش را در آبادان گذرانده، خاطراتی واقعی از آبادان پیش از جنگ ندارد. این عکس‌های دیجیتالی شده – به سان داستان‌های پدربزرگ و مادربزرگ‌هایش – جای خاطرات کنونی‌اش را گرفته و به اندازه هر تجربه زندگی شده دیگری برایش »واقعی« شده‌اند. بنابراین عکس‌ها مدخلی مجازی در ارتباط با آبادان به دست داده‌اند، که گویا آرش از بابت‌شان بسیار قدردان ‌است.

پس از تماس‌های آنلاین‌شان از راه عکس‌های چارلز، آرش وپل با هم دوست شده‌اند. وقتی تابستان گذشته، پس از پنجاه و پنج سال پل از آبادان دیدن کرد، آرش میزبان پل و همسرش میزی در موزه آبادان بود و با پل درباره داستان خانواده‌اش و بستگی‌اش به شهر[۱۱] مصاحبه کردند. من نیز در طول پژوهش دکترایم از طریق پل و عکس‌های شرودر به شماری از ایرانی‌های آبادانی معرفی شدم که خود به تعدادی ملاقات‌های آفلاین در انگلستان بین سال‌های ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ انجامید.[۱۲] در آن دوره بیشتر درباره جمعیت‌های گوناگون مجازی آبادان آموختم. مثال‌های درخورتوجهی شامل این جمعیت‌هاست (آ) گروه »بچه‌های NIOC « (شرکت ملی نفت ایران) درفیس بوک که در سال ۲۰۱۱ به راه انداخته شده و بیش از۱۶۰۰ کاربر آن را لایک کرده‌اند و (ب) وبگاه »آبادان: خنکای زیر آفتاب« با جمعیت مجازی نیمه خصوصی‌تری (با رمزعبور می‌توان عضو آن شد) که تقریبا ۴۰۰۰ عضو آبادانی قدیمی دارد که در کشورهای مختلف پخش‌اند؛ این وبگاه توسط امیرعلی پارساتبار در لس آنجلس امریکا تأسیس شده است. من به اختصار این دو سایت را برای کندوکاو بیشتر برخی از نتایج اجتماعی-روانی اهتمام مجازی با آبادان مورد مطالعه قرار خواهم داد.

جمعیت‌های مجازی

از گروه فیس‌بوکی شروع کنیم، نظری اجمالی بر صفحه آشکار می‌سازد که صفحه منبع عمده اهتمام و نوستالژی فرهنگی‌اجتماعی آبادانی‌هاست. در بخش »درباره ما«، گروه اهدافش را (به فارسی) خدمتی به عنوان »جمعیت مجازی« برای حفظ روابط دوستانه در بین آبادانی‌های سرتاسر جهان اعلام کرده است (تصویر ۱۱). دقیقاً همین مشخصه، خدمت‌اش به عنوان اسباب ایجاد شبکه دوستان، است که ‌عمدتاً آبادانی‌های قدیم را به خود فراخوانده است. کاربران این سایت به من می‌گفتند چگونه سایت شانس »بازگشت به قبل« را برای‌شان فراهم ساخته و قدم‌های کوچکی برای تجدید خاطرات، بازیافتن دوستان، همکاران، همسایه‌ها و رفقای هم‌مدرسه‌ای قدیمی را برداشته است؛ که دیگر تنها شبح‌هایی متعلق به گذشته نیستند، بلکه حالا »گیریم به دست جادو« روی صفحه‌های کامپیوتر بعد از سال‌ها جدایی و یا قطع ارتباط[۱۳] پیدای‌شان شده. یکی از فعالیت‌های اصلی و دقیق سایت شامل همخوان‌ساختن عکس‌های قدیمی اسکن شده و دیجیتالی شده با ادمین گروه است برای نشر در سایت. بعضی اوقات تصاویر با توضیحاتی که خود ارسال کننده عکس نگاشته، عنوان و تاریخ همراه می‌شود. همانند رسم متداول فعالیت‌های دیجیتالی شبکه‌های اجتماعی، کامنت کاربران درباره عکس‌ها، لایک کامنت دیگر کاربران، تگ کردن دیگران بر عکس (یا در متن نوار کامنت‌ها) برای فراخواندن‌شان به محل عکس ‌پست شده و یا پیست کردن مجازی آن در داستانی واقعی مربوط به قبل؛ همه این‌ها را می‌توان دید.

Figure_11

تصویر ۱۱: گروه فیس بوکی »بچه‌های شرکت نفت NIOC«

منبع: نویسنده

از راه چنین فعالیت‌هایی کاربران سایت نقش بایگان‌ها و یا تاریخدان‌های آماتور را ایفا می‌کنند، قطعات پازل هزارتکه تاریخی را با عکس‌هایی که پست می‌کنند و با تاریخی شفاهی که به شکل کامنت و بحث آنلاین از عمق ذهن بیرون می‌کشند، کنار هم می‌چینند. عکس‌های تاریخی از دهه‌هایی گوناگون لابه‌لای عکس‌های متأخرتر از آبادان معاصر پخش می‌شوند، کاربران را برآن می‌دارند بین گذشته چون »کشوری خارجی« و کمی نزدیک‌تر به خانه، به صفحه کامپیوتر پیش‌روی شان، مدام پرش ذهنی/زمانی کنند. عنوان‌های دیگری که روی صفحه مشخص شده‌اند شامل بریده‌های روزنامه و مجله و جلدهای کتاب، عکس‌های کارت شناسایی، تمبرهای پستی و اسناد رسمی شرکت نفت است. این اشیاء فرهنگی و مادی در آرایش کلی آرشیو گروه به شکل دیجیتالی در هم می‌آمیزند، و از داستان آبادان که مناظری از قرن بیست و بیست و یک را دربرگرفته چیدمانی می سازند تصویری، غیرخطی و شخصی شده.[۱۴]

Figure_12

تصویر ۱۲: اسکرین شاتی از آلبوم عکی صفحه فیس‌بوکی »بچه‌های NIOC«

منبع: نویسنده

Figure_13

تصویر ۱۳: فروشگاه شرکت نفت در بریم، احتمالا مربوط به دهه ۱۹۶۰. منبع: گروه فیس بوکی NIOC.

بخش نظرات و کامنت‌های مرتبط با هر عکس گواهی است بر گستردگی و مقیاس شبکه سازی اجتماعی که در سایت دربین افرادی از سن‌های مختلف، ملیت‌های گوناگون و از اقصی نقاط جهان روی می‌دهد. این بار هم نوستالژی نبض گروه را تشکیل می دهد. حتی آلبوم عکسی در این صفحه با عنوان »نوستالژی« هست که از لحاظ ساختاری به اشیاء، بو، مکان و مزه‌های آبادان قدیم اختصاص یافته است. کاربران به نحوی به این تصاویر پاسخ می‌دهند گویی گل‌ها را بوییده باشند، غذاهایی را که روزگاری واقعیت‌داشته‌اند، چشیده باشند و آن طور که انسان‌شناس پل ستالر (۱۹۸۹) پیش‌تر استدلال کرده است این امر نمایانگر این است که در بستر دیجیتالی اشتغال و همراهی حواس پنجگانه با عکس‌های پرینت شده چنان قوی می نماید که واقعا امکانش هست که »چشیده شده« باشند.

Figure_14

تصویر ۱۴: آلبوم نوستالژی در گروه فیس بوکی »بچه‌های NIOC«

منبع: نویسنده

Figure_15

تصویر ۱۵: دانشجویان پرستاری NIOC، شرکت نفت، ۱۹۷۴-۱۹۷۱.

منبع: نویسنده

Figure_16

تصویر ۱۶: مدرسه‌ای در آبادان.

منبع: نویسنده

برگردیم به سایت آبادانی »آبادان: خنکای زیر آفتاب«؛ اشخاص در این جمع نیز در فرآیندهای اجتماعی‌تکنولوژی آگاه‌سازی خودشان و دیگران از خاطرات و هویت‌های گذشته اشتغال دارند.

Figure_17b

تصویر ۱۷: آبادان: خنکای زیر آفتاب. منبع: وبگاه: http://abadan.ning.com

اگرچه یک مشخصه عمده و بارز این وبگاه – که آن را تا حدی از گروه فیس‌بوکی متمایز می‌سازد – این است که چطور برای تشکیل شبکه اجتماعی آبادانی تمام عیار قصد دارد از یک بایگانی قابل تورق دیجیتالی فراتر برود. برای عضویت در این سایت اشخاص باید در یک آزمون مختصر حافظه شرکت کنند تا عضویت‌شان در جمعیت مجازی تأیید شود. باید به پرسش‌هایی درباره وجوه زندگی و دوران پیش از انقلاب، مانند نام برخی مکان‌ها پاسخ دهند. محافظت از سایت به این شیوه آن را از دیگر صفحه‌های عمومی که به آبادان اختصاص یافته متفاوت می‌کند، گرچه در واقع امر اعضای سایت آبادان مرتبا همدیگر را در شماری از سایت‌هایی که سر می‌زنند، ملاقات می کنند. در راستای قوانین جامع‌ترشان سایت آبادان خود را به طور خاص در اجتناب از بحث سیاسی سختگیر معرفی می‌کند.

Figure_18

تصویر ۱۸: وبگاه با سیاست (جدی) فاصله حفظ می‌کند. منبع: وبگاه »آبادن: خنکای زیر آفتاب«

این وبگاه که امیدوار است با سیاست (جدی) فاصله حفظ کند، هشیارانه خود را از حوادث گسترده‌تر سیاسی معاصر در ایران و موجود در پهنه اینترنت مصون و به دور نگاه می‌دارد. در نتیجه رؤیای آبادانی به عنوان موجودی ایدئال و آنلاین و چیزی که »خلوصش« می تواند تا حدی از راه جمعیت مجازی و آرمان های جمعی‌اش دوباره تجربه شود، به طور مؤثری حفظ می‌شود.

یک ویژگی اصلی این سایت قصد آن است که ملاقات‌های اعضایش را در شهرهای سراسر ایران و اقصی نقاط جهان هموار سازد.

Figure_19

تصویر ۱۹: ملاقات دسته‌جمعی سالانه آبادانی‌ها در تهران

منبع:  وبگاه »آبادان: خنکای زیر آفتاب«

عکس‌ها و ویدئوهایی که در این سایت به اشتراک گذاشته می‌شوند تمام منظر تاریخی-تصویری آبادان را بازنمایی می‌کند؛ آن طور که پیش از انقلاب و طی دوران ویرانی جنگ ایران و عراق بوده و از دهه ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ بر اساس تصاویر، فیلم و قصه‌هایی که از سایت‌های دیگر و دیدارهای اشخاص از شهر از دهه ۱۹۹۰ به این سو برآمده، همخوان می‌شوند. ویدئوهایی که روی سایت زیر بخش ویدئو آپلود می‌شوند نیز شامل موسیقی پاپ در ارتباط با خوزستان، و نیز به طور کلی‌تری آهنگ‌های پاپ کلاسیک ایرانی هستند که خوانندگان مشهور دهه ۱۹۶۰ همچون هایده و گوگوش خوانده‌اند و احساسات کلی تری نسبت به فرهنگ ایرانی متعلق به پیش از انقلاب را فرا می‌خواند.

Figure_20

تصویر ۲۰: از وبگاه »آبادان: خنکای زیر آفتاب«

منبع:  وبگاه »آبادان: خنکای زیر آفتاب«

خاطرات و تصاویر معاصرتر آبادان امروز که در سایت به اشتراک گذاشته می‌شوند شاهدی هستند بر »کنونی« بودن آبادان »چنان که هست« و نه فقط »چنان‌که بوده« است. زاویه دید جدیدتری اغلب از آن آن‌هایی است که به ایران برگشته‌اند یا در آبادان امروز زندگی می کنند و عکس‌ها و کامنت‌های‌شان نوعی‌از عنصر رئالیسم (مستند) معاصر را به نگاه می‌افزاید و همزمان در القای حس جمعی و خیالی شهر »چطور می توانست باشد« سهم دارند.

اگرچه از لحاظ فن‌آوری سایت آبادان تنها یک جمعیت مجازی تک است، بدنه اجتماعی یکدستی ندارد. اقشار مختلفی از مردم را با ادعاهای متفاوت نسبت به شهر و هویت خودشان در آن دربرمی‌گیرد. این خود اشاره تاریخی مفیدی است به این که چگونه هیچ »جمعیت آبادانی« منفرد و یگانه‌ای وجود نداشته؛ بلکه بیشتر شهر، به خصوص با نظر به موقعیت جغرافیایی آن نزدیک به مرز ایران و خلیج فارس، دربرگیرنده طیفی شبکه‌‌وار از فرهنگ‌ها و اقوام گوناگون بوده که به فعالیت‌ها و شیوه‌های زندگی اجتماعی-اقتصادی مشخصی پیوند داشته است. بخشی از وبگاه به عنوان »گروه‌ها« مجموعه داده‌های انسان‌شناسانه مسحورکننده‌ای را به نمایش می‌گذارد که خود نشاندهنده آن است که چگونه هویت سازی مرتبط با جمعیت درست همانطور که همیشه به شکل آفلاین صورت گرفته، آنلاین نیز شکل می‌گیرد. صفحه گروه‌ها کاربران را قادر می‌سازد که خود را به جمع‌هایی که حس می‌کنند به ایشان تعلق دارند اختصاص دهند، حال این تعلق چه در حال (بسته به این که اکنون کجا زندگی می‌کنند) باشد و چه در گذشته (جایی که کار می‌کرده‌اند، در کدام محله‌ها زندگی می‌کرده‌اند). به ویژه در سایت به این گروه با عنوان »فصل‌ها« استناد می‌شود؛ این انتخاب خاص کلمات نشانگر حس گسترده‌تر »داستان« آبادان است که به عقیده من جزء جزء‌اش در جمعیت‌های مجازی آنلاین کنار هم قرار می‌گیرد. به عنوان مثال، »فصل بختیاری آبادان« زیرشبکه‌ای است که تبار قوم بختیاری را از جنوب غربی ایران نشان می‌دهد که براساس وابستگی اشخاص مختلف و آباء و اجدادشان به این قوم شکل گرفته است.

Figure_21

تصویر ۲۱: »فصل بختیاری آبادان«

منبع: وبگاه »آبادان: خنکای زیر آفتاب«

تصویر پروفایل این فصل پسر جوانی را در لباس سیاه و سفیدی که مردان بختیاری عموماً می‌پوشند نشان می‌دهد. برای نشاندار کردن تصویری پیوند آبادانی، جوان عینک آفتابی ری‌بنی گذاشته است – این شیء عنصر فرهنگ مادی و مدرنی است که در میان عوام تداعی‌کننده اهل آبادان است (به تصویر ۲۲ نگاه کنید). ری‌بن به عنوان یک نشانه فرهنگی، لایت موتیف تصویری-دیجیتالی طنزی است که در همه جای سایت برای دلالت بر هویت جمعی وسیع‌تر آبادانی استفاده می‌شود (تصویر ۲۳).

Figure_22

تصویر ۲۲: موتیف ری‌بن

منبع: وبگاه »آبادان: خنکای زیر آفتاب«

Figure_23

تصویر ۲۳: ری‌بن ویژگی‌ تمام سایت آبادان

منبع: وبگاه »آبادان: خنکای زیر آفتاب«

سایر مقوله‌های گروهی شامل کسانی‌است که به مدارس خاص رفته‌اند یا به تیم‌ها و باشگاه‌های فوتبال تعلق داشته‌اند و کسانی که در مناطق مختلف جامعه دیاسپورای آبادانی، در سراسر اروپا، امریکا و کانادا زندگی کرده‌اند (تصویر ۲۴ در زیر را نگاه کنید). همچنین گروهی نیز برای کهنه سربازهای جنگ ایران-عراق است که شامل سربازهای حال و خانواده‌ها و دوستان شان نیز می‌شود و کسانی که مایلند از آن‌ها که در جنگ خدمت کرده‌اند تجلیل کنند.

Figure_24

تصویر ۲۴: »فصل‌های« آبادان

منبع: وبگاه »آبادان: خنکای زیر آفتاب«

البته کسانی که در این وبگاه‌ها باایشان برخورد می‌کنیم افرادی هستند که قصد داشته‌اند از راه‌های دیجیتالی تشریک مساعی کنند. برای دیگر آبادانی‌های قدیمی، چنین دسترسی ساده به تاریخ چیزی نیست که از لحاظ تکنولوی در آن مهارت داشته یا از لحاظ عاطفی آماده آن باشند. برای برخی افراد به دلیل تأثرات اجتماعی-روحی مویه بر خانه‌ای گم گشته و راهی خانه‌هایی دیگر در خارج از کشور شدن درهای روبه گذشته محکم بسته بوده است؛ تاثراتی که در طی سال‌ها امتداد یافته و حتی به نسل‌های بعدی نیز رسیده‌اند. برخی از کارمندان عالیرتبه‌تر قدیمی شرکت و خانواده‌های‌شان که من باایشان صحبت کرده‌ام و در اروپا و امریکا زندگی می‌کنند، از تاثیری می‌گفتند که آبادان (یا بهتر بگوییم گذشته آبادانی ایشان) از واقعیت‌های اکنون زندگی‌شان – همان واقعیت‌های زندگی در مهاجرت که اغلب ته رنگی از احساس پنهان فقدان و گسست دارد – چنان دور شده که گویی جای کوچکی در امورات روزمره زندگی‌شان در خارج داشته باشد. گذشته چون »کشوری خارجی« چنان رنج‌آور است که نمی‌توان آن را به هیچ شکل و شمایلی بازدید. برای این افراد مرور آنلاین چنان عکس‌هایی، مانند یک آلبوم عکس معمولی و عینی در بهترین حالت همچون تجربه‌ای شبه-سینمایی حس می‌شود که گویی داستانی که روزگاری »واقعی« شاهدش بوده‌اند روبه گذشته و در خیال بازی می‌شود. در چنین حالاتی گویی تکنولوژیهای دیجیتالی هرچندکه می‌توانند تا سرحد جادو پیش بروند،[۱۵] نمی‌توانند درنهایت واقعیت مادی گذشته و آدم‌های درگذشته را فراپیش بیاورند.

برای هزاران کسی که آنلاین با موضوع آبادان در ارتباط‌ اند، حس‌های به هم پیوسته تخلیه هیجانی و جمعیتی که این شبکه‌های دیجیتالی عرضه می‌کنند خود دلیلی است کافی. اعضای این سایت‌ها به روش‌هایی که شبکه‌های موجودشان را جهانی می کند با هم دوست می‌شوند و در تماس با هم قرار می‌گیرند و »منظری« (دنیکولا ۲۰۱۲) اینترنتی با جور خاصی از نقشه‌کشی هویت بومی ترسیم می‌کنند[۱۶]. این ایده به اشکال عینی فضاهای فرهنگی محافظ‌کار اینترنتی و غالبا بسته را به طور کل نشان می‌دهد (میلر و سلاتر ۲۰۰۰؛ هورست و میلر ۲۰۱۲). امتیاز کلی‌تر این گونه از آرشیوهای دیجیتال با قابلیت شان برای بازگشت جمعیت آنلاین به موضوعات تاریخی وطن مرتبط است. همانگونه که پیش تر بحث شد، اشخاص اشیاء »از دست رفته« را از آلبوم‌های خصوصی‌شان و یا از کتابخانه‌ها، آرشیوها و اینترنت به این جمعیت گسترده‌ می‌آورند، و این جمعیت شاید هیچگاه کاملاً به همان اندازه »دستش« به آن تاریخ یا ویژگی‌های تاریخی نمی‌رسیده است. در همین راستا آرشیو دیجیتالی نسبت به آنچه می‌توان موضوع مطرح این جستار نامش را نهاد، نتایج سیاسی-اجتماعی گسترده‌تری دارد. بااین وجود آنچه باتوجه به این بحث می‌توان اظهار داشت این است که بازآفرینی آنلاین آبادان در این عرصه‌های مجازی و درمیان هزاران انسان پراکنده از هم، که خاطرات جمعی‌شان را چنین رسانه‌هایی قادرند به حرکت وادارند، جای شاخص و معاصری در تاریخ گسترده‌تر شهر اشغال می‌کند.

نتیجه‌گیری: آبادان مجازی – ققنوسی برخاسته از دل خاکستر

آبادان در فصل تاریخی نوینی پانهاده است. آبادان که در دوران و از زمان انقلاب و جنگ با عراق متحمل ویرانی عیان و نمادین شده بود، امروزه معنای تاریحی خود را از ورای جمعیت جهانی آنلاین بازیافته است. ساکنان قدیم و کنونی شهر در جمعیت‌های مجازی آبادانی، بنابر درک از هویت خود، شکل‌های معاشرت و زیبایی شناسی‌ای که روزگاری در دهه‌ها قبل محیط پیرامون‌شان را تعریف می‌کرده است، همدیگر را در واحه‌هایی با ویژگی‌های جهان وطنی، بین‌المللی و آرمانگرایانه‌ای که از دل چشم‌انداز دیجیتال برآمده ملاقات می‌کنند.

بدین ترتیب جمعیت‌های مجازی آبادانی (و فعالیت‌های مرتبط‌شان) به درک کلی ما از آنچه امروز آبادان »است« کمک می‌کند: ترکیبی از شهرهای واقعی و مجازی — یکی در درون – و یک هم به طور خاص در بیرون از مکان (فیزیکی و ملموس) آبادان؛ دومی مدنظر این جستار بوده است. گرچه، بااینکه اعضای این جمعیت‌ها به صورت دیجیتالی به هم مرتبط‌ اند،همه از و با واقعیت‌های متفاوتی از »آبادان« صحبت می‌کنند. قطعا بعضی آبادانی‌ها به ویژه آن‌ها که در دیاسپورا و بیرون از خاک آبادان به سرمی‌برند، کاملا با واقعیت امروز آبادان ناهمزمان اند (حال یا به خواست خود یا تصادفا). به تبع این فضایی برای رمانتیسیسم و نوستالژی درباره آبادان دهه‌های ۱۹۶۰ و ۷۰ در شرایط بسیار نمادین و جایی میان تصاویر عکاسی، خاطره / ترس و تخیل ایجاد می‌شود. رسانه‌های دیجیتالی به عنوان بخشی از این جریان حضور دارند و به گذر گسترده تجربه‌های مشترک از دست دادن کمک می‌کنند؛ مردم را فرامی‌خوانند که به تصاویر دیدنی و جاها/احساسات مجازاً »(باز)دیدنی« بپیوندند. حافظه فردی به این شکل به زمینه‌های گفتمانی چک و چانه‌های دسته جمعی کشانده می‌شود، و در این فضاها جوری از التیام بینامللی – گرچه آگاهانه – درجریان است.

این آبادان را »آنطور که هست / آنطور که بود« با آبادان »آنطور که بایست می‌بود« در هم‌ ادغام می‌کند، چیزی که به قول آلیدا آسمن، نظریه‌پرداز برجسته خاطرات اجتماعی، »قراردادی میان زنده، مرده و هنوز زندگی نکرده« نامیده می شود (آسمن ۲۰۰۸:۹۷). در مجموع، رابطه‌ روانجامعه‌شناختی مسحورکننده‌ای میان مفاهیم نمادین »زندگی« و »مرگ« در منظر دیجیتالی آبادانی رخ می‌دهد که در این جستار تنها به آن اشاره‌ای کرده‌ام. لازمه درک بیشتر این موضوع نگاه دقیق‌تر به توانش کلی‌تر ابزارهای دیجیتالی است بر تأثیر گذر (آفلاین) زمان و بر حافظه فردی و اجتماعی.

خلاصه بگویم، آبادانی که امروز در فضای آنلاین دیده و نموده می‌شود به گذشته تاریخی مرتبط است اما به طور کل جزئی از آن نیست. به رغم تغییرهای هستی شناختی، زمانی و سیاسی-اجتماعی، آبادانی »که بود« فضای مادی ملموسی را در زندگی‌های کنونی – در کامپیوترهای شخصی، تلفن‌های همراه و فیدهای شبکه‌های اجتماعی – به خود اختصاص می‌دهد و از ورای آن به فضای برملاشونده آبادانی »که هست / که می توانست باشد« پیوند می‌یابد. این جریان‌ها آبادان را از دل گنجینه‌ ذهن‌ اشخاص و بایگانی‌های تاریخی بیرون می‌کشد و به درون اشتغالی برخط (آنلاین) و یا بهتر بگوییم برزنده (آنلایف) که آدم‌های واقعی و سرمایه‌گذاری جمعی‌شان در وقت، احساس و اشتیاق فراهم آورده است. همچون گونه‌های دیگر اشتغال با تاریخ، این بازنگری گذشته جنبه اینجایی و اکنونی دارد: تجربه‌های وسیع‌تر مهاجرت و گسست، و همچنین آرمان‌های گسترده‌تر شخصی، خانوادگی و اجتماعی این بازنگری را تصفیه و منکسر می‌کنند. بنابراین گذشته در اینجا کاملا یک »کشور خارجی« نیست. کانون تلاقی این جریان‌های مجازی از آبادان »ققنوسی برخاسته از خاکستر« ساخته است؛ شهری که دیگر بسیار »مجازی« است – زیر نوستالژی و خاطرات دفن شده و از سرمایه نمادین انباشته شده – برخط و به شکلی دیجیتال در گفتگو با نوزایی گسترده آبادان واقعی امروز – اگر واقعا بپذیریم که روزگاری مرده بود – از دل خاکستر گرم تصاویر و هویت‌ها تجسد می‌یابد.

References

Angé, O. and Berliner, D., eds. (2014). Anthropology and Nostalgia. New York and Oxford: Bergahn Books.

Assmann, A. (2008). Canon and Archive: The Dynamics of Cultural Memory between Remembering and Forgetting. In Erill, A. and Nünning, A. (eds.), Cultural Memory Studies: An International and Interdisciplinary Handbook,97-108. Berlin and New York: De Gruyter, W.

Boym, S. (2001). The Future of Nostalgia. New York: Basic Books.

Connerton, P. (1989). How Societies Remember. Cambridge: Cambridge University Press.

Damandan, P. (2004). Portrait Photographs from Isfahan: Faces in Transition, 1920-1950. London and The Hague: Saqi and Prince Claus Fund Library.

Day Good, K. (2012). ‘From Scrapbook to Facebook: A History of Personal Media Assemblage and Archives’. New Media and Society, 0(0): 1-17.

DeNicola, L. (2012). Geomedia: The Reassertion of Space within Digital Culture. In Horst, H. and Miller, D. (eds.), Digital Anthropology. Berg: London and New York.

Ehsani, K. (2003). ‘Social Engineering and the Contradictions of Modernization in Khuzestan’s Company Towns: A Look at Abadan and Masjed-e Soleyman’. International Instituut voor Sociale Geschiedenis, 28: 361-399.

Enayat, S., E (1994). Japan, Iran and the Oil Business: A Case Study of the Iran Japan Petrochemical Company. PhD Thesis. Department of Japanese Studies. University of Stirling.

Garner, J. (1984). The Model Company Town. Amherst, MA: University of Massachusetts Press.

Hirsch, M. (2012). The Generation of Postmemory: Writing and Visual Culture after the Holocaust. New York: Columbia University Press.

Horst, H. and Miller, D., eds. (2012). Digital Anthropology. London and New York: Berg.

Hoskins, A. (2009) The Diffusion of Media/Memory: The New Complexity. Warwick Writing: Complexity.

Karimi, P. (2013). Domesticity and Consumer Culture in Iran: Interior Revolutions of the Modern Era. Abingdon: Routledge.

Khodadadi Motarjemzadeh, M. (2013). ‘Photography in the Grey Years (1920-40)’. History of Photography, 37(1): 117-125.

Khosravi, S. (2000). ‘http://www.iranian.com: An Ethnographic Approach to an Onine Diaspora’. ISIM Newsletter, 6.

McKay, D. (2010). ‘On the Face of Facebook: Historical Images and Personhood in Filipino Social Networking’. History and Anthropology, 21(4): 479-498.

Miller, D. and Slater, D. (2000). The Internet: an Ethnographic Approach. Oxford: Berg.

Murray, S. (2008). ‘Digital Images, Photo Sharing and Our Shifting Notions of Everyday Aesthetics’. Journal of Visual Culture, 7(147): 148-163.

Pink, S. and Hjorth, L. (2012). ‘Emplaced Cartographies: Reconceptualising Camera Phone Practices in an Age of Locative Media’. Media International Australia, 145: 145-155.

Slater, D. (1995). Domestic Photography and Digital Culture. In Lister, M. (ed.). London: Routledge.

Sontag, S. (1977). On Photography. London: Penguin.

Stoller, P. (1989). The Taste of Ethnographic Things: The Senses in Anthropology. Philadephia: University of Philadelphia Press.

Van Dijck, J. (2007). Mediated Memories in the Digital Age. Palo Alto: Stanford University Press.

Zimmerman, P. (1995). Reel Families: A Social History of Amateur Film. Bloomington: Indiana University Press.

  1. برای بحث در رابطه با اهمیت فرهنگی عکس‌های تاریخی در رقابت‌های هویتی در فیس‌بوک (البته در بستری کاملا متفاوت در بین کاربران فیس‌بوک فیلیپینی) به کتاب مک کی (۲۰۱۰) مراجعه کنید. عنوان کتاب در فهرست منابع آمده است. ↑
  2. برای اطلاع بیشتر درباره (انسان شناسی و) نوستالژی و تعریف نوستالژی در ارتباط با هستی شناسی گذشته، حال و آینده به بویم (۲۰۰۱) و آنژه و برلینر (۲۰۱۴) مراجعه کنید. عنوان کتاب‌ها در فهرست منابع آمده است. ↑
  3. احسانی (۲۰۰۳) در مطالعه تطبیقی‌اش درباره آبادان و مسجدسلیمان از اصطلاح »شهر شرکت« براساس ریشه این اصطلاح در امریکا در اوائل قرن بیست استفاده کرده است. این اصطلاح اشاره دارد به شهرهایی که »توسط یک شرکت منفرد – دولتی یا خصوصی – اداره، طراحی، نگهداری می‌شوند«، گارنر (۱۹۸۴): ۷-۶، ارجاع به گارنر توسط احسانی (۲۰۰۳): ۳۶۲. ↑
  4. درباره این ویژگی‌ها و بحث بیشتر درباره زندگی خانوادگی و فرهنگ مصرف در آبادان به کریمی (۲۰۱۳): ۸۱-۷۳ رجوع کنید. ↑
  5. http://theiranproject.com/blog/2014/01/13/nematollahi-tasked-with-setting-up-oil-museums/ ↑
  6. برای نظر اجمالی از دید تاریخ اجتماعی درباره توسعه جهانی عکاسی آماتور رجوع کنید به ماری (۲۰۰۸)، زیمرمان (۱۹۹۵) و سلاتر (۱۹۹۵). ↑
  7. این قصرها در دوره شبه-خودگرانی حکومت عربی در خوزستان پیش از ۱۹۲۵ به شیخ خزعل تعلق داشته است. ↑
  8. http://iranian.com/Abadan/2007/April/1958/ (آخرین بازدید ۱۲/۳/۲۰۱۴) ↑
  9. برای دیدن عکس های شرودر با این آدرس رجوع کنید:http://via.lib.harvard.edu/via/deliver/advancedsearch?_collection=via ↑
  10. www.commoncoordinates.com/AbadanInThe50s/AbkhooTranslation.pdf (آخرین بازدید ۳/۱۲/۲۰۱۴) ↑
  11. ایمیل با پل شرودر، در تاریخ دسامبر ۲۰۱۵ ↑
  12. از پل برای درمیان گذاشتن نکته‌های قابل تعملش، تماسش با من، همچنین داستان‌های خانوادگی و عکس‌هایش در طول پژوهش و نگارش دکترایم سپاسگزاری می‌کنم.↑
  13. نکاتی از مصاحبه‌هایی که با آبادانی‌های قدیم در لندن انجام گرفت (۲۰۱۳). ↑
  14. برای مطالعه بیشتر در مورد آلبوم‌های دیجیتالی بریده جراید و آرشیوهای عکس و خاطرات مردمی در فیس‌بوک به گوددی (۲۰۱۲) رجوع کنید. ↑
  15. درباره رابطه تکنولوژی و جادو آراء ژانویو بل انسان شناس در این سایت رجوع کنید: https://www.youtube.com/watch?v=5aKZwKFFDYw ↑
  16. برای نکات بیشتری درباره مفهوم تبدیل رسانه و تکنولوژی‌های دیجیتال به منظر و جایدهی مکان‌های عینی دراین منظرها به پینک و یورت (۲۰۱۲) رجوع کنید. ↑

Creative Commons License

“زندگی دیجیتالی آبادان پس از دوران زوال: تصاویر قدیمی و گذشته‌های در قیدحیات در جمعیت‌های مجازی آبادانی” توسط
شیرین ولتون  مجوز دارد تحت کریتیو کامنز نسبت‌دادن-غیرتجاری-بدون انشقاق 4.0 بین‌المللی License.
بر اساس مقاله‌ای با همین مضمون که در www.abadan.wiki چاپ شده است.

Filed Under: Articles

Comments

  1. Roozbeh says

    ژوئن 14, 2016 at 1:01 ق.ظ

    بسیار عالی، در انتظار مقالات بیشتری از خانم ولتون درباره آبادان و مردمش هستیم.

    پاسخ دادن
  2. محمدعلی says

    جولای 14, 2017 at 4:48 ب.ظ

    سلام
    چرا عکس های این سایت قابل مشاهده نیستن لطفا هرچه سریع تر پیگیری بفرمایید.

    پاسخ دادن

پاسخ دهید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقوله ها

  • Articles

نظرات اخیر

  • حامد در آبادان: رویاهای شهر نفت خیز و نوستالژی آتیه‌ای گذشته در ایران (بخش سوم)
  • davina mccall video workouts در آبادان در مطبوعات ملی در دوران جنبش ملی شدن صنعت نفت، ۵۱-۱۹۴۶
  • michael kors jet set travel medium saffiano leather tote در آبادان در مطبوعات ملی در دوران جنبش ملی شدن صنعت نفت، ۵۱-۱۹۴۶
  • rayne medium saffiano leather satchel در آبادان در مطبوعات ملی در دوران جنبش ملی شدن صنعت نفت، ۵۱-۱۹۴۶
  • susan medium quilted leather satchel در آبادان در مطبوعات ملی در دوران جنبش ملی شدن صنعت نفت، ۵۱-۱۹۴۶

· Abadan:Retold © 2022 ·

loading لغو
نوشته فرستاده نشد - رایانشانی‌های خود را بررسی کنید!
بررسی رایانشانی نافرجام ماند، خواهشمندیم دوباره تلاش کنید
پوزش، وب‌نوشت شما نمی‌تواند نوشته‌ها را با رایانامه به اشتراک بگذارد.