
خداداد رضاخانی، دانشگاه برلین (Khodadad@ucla.edu)
جغرافیای آبادان و موقعیت مکانی آن در میان و در مجاورت با چند رود گوناگون شرایط را برای تعیین موقعیت دقیق جغرافیایي آن بسیار دشوار میکند. تنها با گمانهزنی براساس برخی از متون مرجع موجود میتوان اشارهای به شهر آبادان یا محدوده جغرافیاییاش یافت. در عین حال اشاره به نام شهر در هیئت »عبادان« تنها از ابتدای قرون اسلامی آغاز شده و بهطور پراکنده تا دوران پیشامدرن ادامه مییابد.
آبادان پیش از عصر اسلامی
منابع کهن به دلیل جایگاه ویژه آبادان در یک جزیره آن را به اندازهای متمایز میدانستند که از آن یاد کنند. در منابع اسلامی، هرجا که نام عبادان به کار رفته، اشارهای به محل آن در جزیرهای در نزدیکی بصره نیز به چشم میخورد. در عین حال، منطقه آبادان ضمنا محل قرار گرفتن چندین شهر باستانی بوده که موقعیت همه آنها آنطور که در منابع کهن ذکر شده، تداعی کننده موقعیت جغرافیایی آبادان یا دست کم منطقه اطراف آن نیز هست. بااین همه به طور کلی و در دوره پیش از عصر اسلامی، جمعیت کمتری در منطقه پهناور باتلاقی جنوب دشت شوش و حتی محدوده اهواز زندگی میکرد (مقدم و میری ۲۰۰۷). به نظر میرسد که احیاء این منطقه از جمله اقدامات اواخر دوران ساسانیان و بخشی از تلاشهای این سلسله برای رونق سرزمین کشاورزی در کرانه سفلای رود کارون بوده است (ونکی ۱۹۷۵).
احتمالا شناخته شده ترین شهر کهن در حوزه آبادان شهر مشهور خاراکس-اسپاسینو (کرخ هیسپاسن)، پایتخت پادشاهی هلنی خاراکن یا میشان است.[1] این منطقه به نام فرمانروای گماشته آنتیوخوس چهارم سلوکی، فردی به نام هیسپاوسین (حدود ۱۶۶/۱۶۵ پیش از میلاد) نامیده شد و با تسلط بر راه به خلیج فارس از سمت بین النهرین پادشاهی نسبتاَ قدرتمندی گشت. توصیفی که برای محل خاراکس-اسپاسینو آمده (پلینی، ۶.۳۱.۱۳۹ ) به خوبی با منطقه بصره و ناحیه اطراف آن در دجله سفلی متناسب است، اگرچه با وجود تغییرات در مسیر شط العرب و کارون مشکل بتوان موقعیت دقیقی از این مکان تعیین کرد.
مکان دیگری به نام فرات – یا فرات المیشان در منابع عربی یا پراث در منابع سریانی (پلینی، ۶.۳۲.۱۴۵؛ شبو، ص. ۲۷۲، ۴۷۸) – در پی حکمرانی اشکانیان بر پادشاهی خاراکن به پایتخت پادشاهی خاراکن در آمد. وصف پراث مدلل به منطقهای است که پیسیتیگریس (کارون)، درست در شمال آبادان و در محمره / خرمشهر امروزی، به دجله میریزد. این همان محلی است که در سال ۱۸۵۷ در نوشته های هنری راولینسون از آن ذکر شده و به وجود خرابههایی که هنوز به صورت محلی با نام فرات شناخته میشده، مورد اشاره قرار گرفته است (راولینسون ۱۸۸). گرچه با توجه به تغییرات در مسیر کارون در هزاره گذشته این امکان وجود دارد که کارون کمی جنوبیتر در منطقه آبادان به شطالعرب پیوسته باشد. در اوایل قرون میلادی، شهر پراث به قلمرو اسقفی میسن/میشان و شهر مهمی برای اشکانیان در بین النهرین سفلی بدل شد. موقعیت آن در حدود ۱۸ کیلومتری جنوب خاراکس-اسپاسینو (هنسمن ۱۹۹۱) آن را نسبتاَ به جزیره آبادان نزدیک میسازد.
در پی سلطه ساسانیان بر قلمرو امپراتوری اشکانی، منطقه میسن/میشان به دست سلسله جدید افتاد و از قرار معلوم اردشیر اول در آنجا شهری به نام وهمن-اردشیر بنیاد نهاد؛ نامی که در اسم کنونی رودخانه بهمنشیردر شرق آبادان به جای مانده است. این موضوع این حدس را تقویت میکند که آبادان درواقع بخشی از خوره ساسانی وهمن-اردشیر بوده است. منطقه وهمن-اردشیر در دوره ساسانیان به بخشی از خوره شاذ-بهمن (که خوره دجله نیز نام دارد) اطلاق میشده است، اگرچه شواهد این امر تنها از منابع اسلامی برمیآید (ابن خردادبه، ص ۶). این ناحیه شامل شهر ابّله، همان بندر اصلی ساسانیان در منطقه، نیز بوده است.
شهر ابّله قطعاَ مهمترین بندر منطقه بین النهرین در اواخر دوران باستان بوده است. نام »ابّله«، احتمالا براساس واسطهای در زبان فارسی میانه، ترجمهای است عربی از آپولونیاتیس، منطقهای که »بخشی از بابل« تلقی میشده و در همسایگی شوش قرار داشته و در قدیم به سیتاکن معروف بوده است (سترابون XV.۳.۱۲). همچنین ممکن است این نام با بندر آپولوگوس که در رسالهای جغرافیایی مربوط به قرن دو میلادی به نام رهنامه دریای اروتره (Periplus of the Erythrean Sea) ذکر شده است، یکی باشد. در منابع اسلامی آمده که محل ابّله در ۴ فرسخی (۴ پرسنگ، حدود ۲۰ کیلومتری) شرق بصره و در ساحل دیگر دجله (در اینجا شط العرب)، جایی حدوداَ در حوزه خرمشهر، بوده است.
نقشه خوزستان برطبق نسخه جغرافیدان عرب محمد ابوالقاسم ابن حوقل
منبع: صورة الارض (ص. ۲۵۰)، چاپ لایدن. عکس از نویسنده این جستار.
آبادان در منابع اسلامی
در دوره اسلامی، منطقه آبادان به عبّادان (که جغرافیدانان اسلامی آن را از ریشه ع-ب-د مشتق میدانستند؛ الول-ساتن ۲۰۱۶) مشهور بوده است و نخستین بار در المسالک و الممالک تألیف ابن خردادبه ذکر شده است. در این اثر جغرافیایی، از این منطقه به عنوان اولین توقفگاه بر سر راه بصره به عمان (ابن خردادبه، ص۴۴) نام برده شده است. در واقع منطقه عبادان به عنوان حومه بصره، بندری که بعدها اهمیتش اهمیت ابّله را تحت الشعاع قرار داد، شناخته میشده و حتی از آن با نام »عبادان بصره« یاد میشده است (مسعودی، مروج الذهب، ص ۱۰۷). امروزه میدانیم که در اوایل دوران اسلامی و تحت فرمانروایی زیاد بن ابیه (۶۷۳-۶۶۴ میلادی)، برادر نسبی خلیفه معاویه اول، این فرمانروا بخشی از ملک عبادان را به حمران بن أبان واگذار کرد. بعدتر خلیفه عبدالملک اول (۷۰۵-۶۸۵ میلادی) بقیه این ملک را به حمران و فرزندانش واگذار کرد (بلاذری ۳۷۲).
خود نام عبادان احتمالاَ معرب نام اپفانا است؛ نامی که به جزیرهای در دلتای دجله (یا همان شط العرب یا اروند رود) داده شده (بطلمیوس، جغرافیا VI.۷) و مارکیانوس، تاریخدان رومی سده چهارم میلادی آن را به صورت اپّادان آورده (راولینسون ۱۸۸) و احتمالاَ بخشی از اطلاعاتش را از مدارک دوران تعرض تراژان به منطقه برگرفته است.[2] صورت لغوی اپّادان ممکن نیز هست توجیهی برای بای مشدد در صورت عربی عبّادان باشد.
با گسترش قلمرو مسلمانان عبادان به شهر کوچکی بدل شد که هم به بصره و هم به کشتیهای گذری تداراکات میرساند و نیز از موقعیت استراتژیک خود در بین دو رودخانه به عنوان یک بارانداز ایدهآل بهره میبرد. فرآوردههای محلی شهر عبارت بود از نمک و حصیر. همچنین محل پادگانی بوده که از بصره در مقابل دزدان دریایی دفاع میکرده است.
به شهادت المقدسی، دجله (در این جا منظور همان شط العرب یا اروند رود است) در مسیرش به سوی آبادان از ابّله میگذشته و به خلیج فارس (الخلیج الفارسی) سرازیر میشده است (المقدسی XIII.۵۹۳). المسعودی نیز ذکر کرده که گرداب مشهوری به نام جرّاره موجب شوری آبراهههای اطراف بصره میشود و در نزدیکی ابّله و عبّادان »در دهانه دریا چوب بستها ساختهاند و کسان برآنجا نشسته، شبانگاه بر سه چوب بست که چون کرسی است در دل دریا آتش روشن کنند تا کشتیها که از عمان و سیراف و غیره میآیند به جراره نیفتند که خلاص آن میسر نباشد.« (مسعودی، مروج الذهب، ص ۱۰۳).
در قاموس نامهای جغرافیایی معجم البلدان تألیف یاقوت حموی در قرن ۱۳ زیر مدخل عبّادان چنین آمده که عبّادان جزیرهای سه گوش است در جنوب بصره که دجله (احتمالاَ منظور اینجا دو آبراهه از شط العرب است) از دو سوی آن را احاطه کرده است. از هر دو آبراهه کشتی میگذرد، از سمت راست (مسیر غربی)، کشتیهایی که رو به سوی سواحل شبه جزیره عربستان دارند و از سمت چپ (مسیر شرقی یا بهمنشیر)، کشتیهایی که به سوی سواحل فارس یا سیراف میروند. از قصبه محرزی در شمال جزیره به عنوان یکی از مهمترین مکانها نام برده شده و امروزه این منطقه بخشی از ناحیه جنوبی خرمشهر/محمره است.
به نظر میرسد که موقعیت جغرافیایی آبادان در رأس جزیره و در احاطه سه رود در افزایش نسبی اهمیت آن نقش محوری داشته است. ابن حوقل در صورة الارض که در قرن دهم نگاشته شده است، ذکر میکند که عبّادان شبه جزیرهای است در ساحل نهر معقل (احتمالاَ شاخهای از شط العرب) و دریا (خلیج فارس) در مسیر پایین رودخانه ازبصره. در عوض جای ابّله بر دو جزیره مختلف دیگر، روبه روی هم و در احاطه شط العرب و نهر معقل نشان داده شده است (ابن حوقل، ۲۲).
واقعیت امر این است که به دلیل تغییرات مسیر رودخانهها و عدم وجود نقشهبرداری باستانشناسی، امروزه نمیدانیم در چه دورهای مسیر فعلی کارون و تمایل آن به سمت شمال آبادان و شکل گیری راهآب بهمنشیر در شرق آن پدید آمده است. گویا بهمنشیر در دورهای، یکی از آبراهههای کارون بوده که مستقلاَ به خلیج فارس سرازیر میشده است. در این حالت، اگر فرض را بر این بگذاریم که شط العرب از غرب آبادان و کارون-بهمنشیر از شرق آن میگذشته شاید بتوان آبادان را مشابه آن چه ابن حوقل آورده، شبه جزیرهای به شمار آورد. به گفته مسعودی، ناحیه عبادان »از جهت مصب آبها و اتصال آن به دریا عجیب است و خدا بهتر داند.« (مسعودی، مروج الذهب، ۱۰۳).
از سوی دیگر، اگر فرض را بر این بگذاریم که همانگونه که ابن حوقل ترسیم کرده، بهمنشیر در واقع ادامه شط العرب بوده و یکی از راهآبهایش به نام نهرمعقل جزیره را احاطه میکرده است و کارون مستقیماَ به سوی شرق در دریا میریخته است، این احتمال بوجود میآید که ابّله مورد نظر ابن حوقل، در واقع در مکان کنونی جزیره آبادان قرارداشته، گرچه کمی جنوبیتر.[3] در این حالت، محل عبادان چنانکه در نقشه ابن حوقل آمده در ساحل روبه روی نهرمعقل و در نزدیکی محل کنونی جزیره فاو است.
شاید این فرض با توضیح بیشتر ابن حوقل تقویت شود که »در خوزستان دریایی نیست جز اینکه در گوشه مرز مهروبان نزدیک سلیمانان و روبروی عبادان به اندکی از دریای فارس می رسد« (ابن حوقل ۲۵). از این رو عبادان را نیز نمیتوان بخشی از خوزستان در نظر گرفت، بلکه بخشی از السواد، زمینهای سیاه و باتلاقی جنوب میانرودان، خواهد بود. ابو عبیده اظهار میکند که »پهنه عراق از موصل تا عبادان است« و ابن خردادبه بیان میکند که «طول السواد ازعلث و حربی تا عبادان ۱۲۵ فرسخ است« (ابن خردادبه، ص ۱۳ ). این موضوع که آبادان آخرین قسمت قلمرو خوزستان و ایران بوده در نزهت القلوب حمدالله مستوفی نیز آمده و همینطور در شعری از منوچهری، شاعر قرن یازده میلادی، نیز ذکر شده؛ منوچهری میگوید: »بر فراز همت او نیست جای // نیست آنسوتر ز عبادان دهی«. المسعودی نیز میگوید که عبادان در جزیرهای است و آن سوی آن نه شهری و نه قصبهای است.
آخرین حضور نام عبادان در حوادث بزرگ دوران قرون وسطی جایگاه آن در رویداد مهم شورش صاحب الزنج [ثوره الزنج] است که کل باتلاقهای اطراف بصره، از جمله عبادان، به عنوان مرکز شورشیان دارای نقش مهمی بودند (پوپوویچ ۱۹۹۹). این شورش که توسط زط ها، کارگران کشتزارهای جنوب بین النهرین که اصلا اهل آفریقای شرقی بودند، شکل گرفته بود و پشتوانه اقتصادی بازرگانان آفریقای شرقی، که تمایل داشتند به راههای بازرگانی خلیج فارس و دریای عربی راه یابند را به همراه داشت، بنیان قدرت عباسیان را به لرزه درآورد و به جز با بهکارگیری منتهای درجه قدرت سرکوب نشد. هرچند که سرکوب این شورش به این معنا بود که قدرت مرکزی عباسیان میبایست به طور گسترده پایه اقتصادی-سیاسی خود را، از جمله بافت زندگی اجتماعی را در جنوب عراق و نیز باتلاقهای اطراف بصره و عبادان، تغییر دهد. در چنین بستری کنترل عبادان به علت دسترسیاش به دریا اهمیت بسیاری مییافت. بااین حال به رغم حفظ اهمیت منطقهای در شروع قرن سیزدهم بخش گستردهای از اهمیتش را از دست داده بود و نیز بیشتر مناطق مهمش، از جمله فرات، ویران شد (مورونی ۱۹۸۸) و خود آبادان نیز به قصبهای تنزل کرد. گرچه به گواهی حمدالله مستوفی در قرن چهارده میلادی با وجود مالیاتی بالغ بر ۴۴۱.۰۰۰ دیناردر عهد ایلخانان – مبلغی نسبتاَ کلان – میبایست هنوز ازجایگاه موفقی در بازرگانی برخوردار بوده باشد.
فهرست منابع
Bibliography
Al-Baladhuri, Abu Hasan Ahmad Yahya. Futuh Al-Buldan. Edited by Michael J. de Goeje. Leiden: Brill, 1866.
Chabot, Jean Baptiste. Synodicon Orientale. Vol. 37. Paris: Imprimerie Nationale, 1902.
Elwell-Sutton, L. P. “ĀBĀDĀN i. History,” Encyclopaedia Iranica, Online Edition, 2016, available at http://www.iranicaonline.org/articles/abadan-01-history (accessed on 02 June 2016).
Ibn Haukal, Abul-qasim. Saurat Al-Ard (Opus Geographicum). Edited by J. H. Kramers. Bibliotheca Geographorum Arabicourm. Leiden: E. J. Brill, 1938.
Khurradadhbih, Abdallah Ibn. Al-Masalik Wa Al-Mamalik. Edited by MJ De Goeje. Bibliotheca Geographorum Arabicourm, VI. Leiden: Brill, 1889.
Maqdisi, Mutahhar b. Tahir. Kitab Al-Bad’ Wa-L-Tarikh. Tehran: Asadi, 1962.
Moghaddam, Abbas, and Negin Miri. “Archaeological Surveys in the ‘Eastern Corridor,’ Southwestern Iran.” Iran 45 (2007): 23–55.
Morony, Michael G. “Bahman-Ardashir.” Encyclopaedia Iranica (Online), 1988.
———. “Landholding and Social Change: Lower Al-’Iraq in the Early Islamic Period.” In Land Tenure and Social Transformation in the Middle East, edited by T. Khalidi, 216–17. Beirut: American University, 1984.
Mostowfi Qazvini, Hamdullah. Nizhat Ul Qulub. Edited by Mohammad Dabirsiyaghi. Qazvin: Hadis-e Emrooz, 1381.
Pliny the Elder. Natural History. Translated by William H. S. Jones. Loeb Classical Library. Cambridge, MA: Harvard University Press, 1975.
Popović, Alexandre. The Revolt of African Slaves in Iraq in the 3rd/9th Century. Markus Wiener Publishers, 1999.
Ptolemy, Claudius. Geographia. New York: Dover, 1991.
Qayyem, Abdolnabi. “Tarikhcheye Bana-Ye Shahr-E Abadan.” Ayine Pazhuhesj 139 (1392): 15–20.
Rawlinson, Henry C. “Notes on the Ancient Geography of Mohamrah and the Vicinity.” The Journal of the Royal Geographical Society of London 27 (1857): 185–90.
Strabo. Geography, Volume V: Books 10-12. Translated by HL Jones. Loeb Classical Library 211. Harvard: Harvard University Press, 1928.
Wenke, Robert John. “Imperial Investments and Agricultural Developments in Parthian and Sasanian Khuzestan: 150 BC to AD 640.” Mesopotamia 10 (1975): 31–221.
Yaqut al-Hamawi. Mu’jam Ul Buldan (Lexicon Geographicum). Edited by Theodor Willem Juynboll. Bibliotheca Geographorum Arabicorum. Leiden: Brill, 1852.
- نام میشان یا میسن (معادل یونانی »مابین«) خود برای ارجاع به جزیرهای »در دهانه دجله« توسط تاریخنگار مسیحی قرن پنجم میلادی، فیلوستورگیوس به کار رفته است (الول-ساتن ۲۰۱۶). حال خواه این ریشه نام پادشاهی میشان-خاراکن است، خواه گستره بین النهرین چندان مشخص نیست. ↑
- راولینسون حدس میزند که آبادان ممکن است به شهر هوبادان نیز که در گزارشهای میخی نبشت لشگرکشیهای دریایی سناخریب، فرمانروای آشوری قرن هشت-هفت پیش از میلاد، از آن ذکر شده مرتبط باشد (راولینسون ۱۸۸ :۱۸۵۷). ↑
-
راویلسون در ۱۸۵۷ توجهمان را به این اشتباه که منجربه »اشتباهات سیاسی وخیمی« شده جلب کرده است. در این خصوص پیشنهاد او این است که دهانه کارون کمی به سمت شرق است، »حال آن که بهمنشیر در واقع امربیشتر بازوی شرقی دلتای فرات است« (راویلسون ۱۸۹). بنابراین میتوانیم تصور کنیم که تغییری در مسیر کارون روی داده و اتصال کنونیاش با شط العرب (به گفته راویلسون، »دلتای فرات«) از ۱۸۵۷ پیش آمده و رویداد کمابیش جدیدی است. ↑
Hab gelesen, es soll sich dabei um eine Art ro0;Ret2o-Akti2n⁙ handeln, die zeitlich begrenzt ist. Raider bleibt also Twix und ist nur für kurze Zeit wieder Raider. Zugreifen, solange der Vorrat reicht 😉
سلام، من علي بحراني پور متولد ابادان، استاد تاريخ دانشگاه چمران اهواز و صاحب كتابي در باب تاريخ ابادان هستم، مي توانم در تاريخ ابادان در قرون وسطي كمك كنم